مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه .

مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه

فایل آموزشی تاثیرات مبانی فلسفی در روش تحقیق

روش تحقیق کروس ول ترجمه دکتر کیامنش و دانای طوس می باشد. که در کلاس روش تحقیق دوره ارشد مشاوره دانشگاه علامه تحت نظر دکتر یحیی مهاجر تدریس شد.

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۴۵:۰۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

فایل برنامه زبان 504

این برنامه جهت نصب بر روی کمپیوتر شماست. امیدوارم مفید باشه.

برنامه زبان 504



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۴۴:۵۹ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

فایل آموزشی نظریه روان درمانی فروید

 

این فایل پاورپوینت مربوط به نظریه رواندرمانی فرویدمی باشد. مباحث تکمیلی و منابع هستفاده شده به زودی در همین قسمت قرار داده خواهد شد. منتظر نظرات راهگشا و ارزشمندتان هستم.

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۴۴:۵۹ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

نظریه مشاوره و روان درمانی راجرز

کارل راجرز (1902 - 1987)

«برای من هیچ چیز با ارزش‌تر از تجربه نیست. محک و معیار درستی هر چیز برای من، تجربه شخصی خود من است. نه ایده‌های کسان دیگر و نه حتی هیچ یک از ایده‌های خودم، معتبرتر از تجربیاتم نیستند. این تجربیات است که باید بارها و بارها به آن رجوع کنم تا به تقریب نزدیکتری از حقیقت دست یابم. تنها به این ترتیب است که آن حقیقت جزئی از وجودم می‌شود.»  ( کارل راجرز)

1- شرح حال کارل راجرز

کارل رانسوم راجرز پدر جنبش استعدادهای بالقوه بشر و یکی از سه روان – د رمانگر معتبر و برجسته زمان ، در هشتم ژانویه سال 1902 در اوک پارک از توابع شیکاگو متولد شد.

پدرش مهندس مقاطعه کار بود . والدینش تمایلات مذهبی داشتند ، ولی مادرش در اعتقادات خود راسخ تر بود . اعضاء خانواده بسیار به هم نزدیک بودند . راجرز خاطر نشان می کند که والدینش «ایثارگر و مهربان ، اهل عمل ، واقع گرا ، و متواضع بودند» . تعداد فرزندان خانواده شش نفر بود که از این تعداد پنج نفرشان پسر بودند . وقتی راجرز 12 ساله بود ، والدینش مزرعه ای در 30 مایلی شیکاگو خریدند . در طول سال های دبیرستان مسئولیت مزرعه با او بود . نمراتش خیلی خوب بود . در سال 1919 به دانشگاه ویسکانسین راه یافت . در آن دانشگاه در فعالیتهای بسیاری شرکت جست ، از جمله به عنوان نماینده در کنفرانس جهانی فدراسیون دانشجویان مسیحی به چین سفر کرد . زخم اثنی عشر او را برای مدتی از دانشگاه باز داشت . راجرز در 1924 در حالی که فقط یک درس روان شناسی گذرانده بود ، به دریافت درجه لیسانس  تاریخ نایل آمده و در همین سال نیز ازدواج کرد . همسر راجرز در 1979 وفات یافت . حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های ناتالی و دیوید بود . دخترش گاهی اوقات او را در انجام طرح های پژوهشی یاری می کرد ، پسرش به حرفه پزشکی روی آورد .

مطالعات دانشگاهی راجرز در اتحادیه مدارس الهیات نیویورک شروع شد . با اینکه راجرز مطالعات خود را در این مؤسسه بسیار شوق انگیز یافت . باز به این نتیجه رسید که مایل نیست به اصول عقیدتی مذهب خاصی وابسته باشد . راجرز کارش را در 1928 و پیش از دریافت دکترای خود در راچستر نیویورک با کودکان بزهکار و محروم و تنگدست شروع کرد . این کودکان را دادگاه ها و نمایندگی ها به بخش مطالعات "انجمن پیشگیری از تعدی نسبت به کودکان" معرفی می کردند .  راجرز در نهایت برای ادامه تحصیل در روان شناسی بالینی به کالج تربیت معلم دانشگاه کلمبیا نقل مکان کرد و در 1931 به دریافت PH.D  از این مؤسسه نایل آمد . راجرز برای مدت کوتاهی مدیریت مرکز مشاوره را به عهده گرفت . او در 1940 در سمت استادی به دانشگاه ایالتی اوهایو رفت و از 1945 تا 1957 با مرکز مشاوره دانشگاه شیکاگو همکاری کرد . پس از این راجرز به دانشگاه ویسکانسین نقل مکان کرد و در 1964 به عنوان عضو دایم به مؤسسه علوم رفتاری وسترن پیوست . وی از 1968 تا زمان وفاتش عضو ثابت مرکز مطالعات انسانی در لاجولای کالیفرنیا بود و در چهارم فوریه سال 1987 در سن 85 سالگی متعاقب یک عمل جراحی که روی شکستگی لگن خاصره اش انجام شد ، در اثر حمله قلبی در لاجولای کالیفرنیا در گذشت . راجرز وصیت کرده بود جسد وی بدون هیچ گونه تشریفاتی سوزانده شود.

تعدادی از کتاب های راجرز عبارتند از :

1- مشاوره و روان درمانی  

2- درمان مراجع ـ محور       

 3- درباره انسان شدن   

 4- کارل راجرز و گروه های رویارویی  

 5- شریک زندگی شدن : ازدواج و جایگزین های آن   

6- کارل راجرز و قدرت شخصی   

7- راهی برای بودن 

8- آزادی و یادگیری برای دهه هشتاد

دو مجموعه از کارهای راجرز که توسط هاوارد گراشنبام و والری لندرسن ویراستاری گردیده بعد از وفاتش انتشار یافته است عبارتند از : نوشتارهای کارل راجرز و گفتمان های کارل راجرز

راجرز برای انستیتوی رفتاری غربی ، فیلمی از گروه درمانی تهیه کرد که برنده جایزه آکادمیک در موضوعات کوتاه شد کارل راجرز در سال 1946 به عنوان رئیس انجمن روان‌شناسی آمریکا ( APA ) انتخاب گردید. . وی اولین برنده جایزه کمک های حرفه ای برجسته از مجمع روان شناختی آمریکا شد و در سال 1987 نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد.

 

2ـ تاریخچه تحول فکر راجرز

  راجرز در بخشی از خاطرات خود می گوید: « روی مادر بسیار باهوشی کار می کردم که پسر آتشپاره ای داشت. مشکلش، طرد کردن صریح پسرش بود اما با گذشت چند جلسه گفتگو نتوانستم وی را متوجه این قضیه کنم. من گفته های او را جمع بندی کردم و سعی کردم به وی کمک کنم قضیه را از این بعد نگاه کند. اما به جایی نرسیدم. بالاخره تسلیم شدم. به او گفتم مثل اینکه هر دو خسته شده ایم و به جایی نمی رسیم و گفتم شاید بهتر باشد تماس مان را قطع کنیم. او هم قبول کرد. مصاحبه را تمام کردیم و دست دادیم. به طرف درب دفترم حرکت کرد. ولی هنوز به درب دفترم نرسیده بود که برگشت و پرسید: شما همین جا با بزرگسالان مشاوره انجام می دهید. وقتی جواب مثبت مرا شنید گفت: خوب من کمک می خواهم.

دوباره سرجایش نشست و شروع کرد به فاش کردن ناامیدی خودش از ازدواج و مشکلاتش با شوهرش از شکست ها و آشفتگی های ذهنش حرف زد‏‏، حرفهایی که با شرح حال، سترونی که قبلاً داده بود کاملاً فرق می کرد. از همان جا بود که درمان واقعی شروع شد و با موفقیت زیادی خاتمه یافت».

این ماجرا یکی از آن ماجراهایی بود که مرا به این حقیقت رهنمون ساخت که خود مراجعان بهتر از هر کس دیگری عامل و مسبب ناراحتی هایشان و سمت و سوی آن را می شناسند. آنها بهتر از هر کسی می دانند که کدام مشکلات شان بسیار مهم و حیاتی اند و چه تجربه هایی در اعماق وجودشان دفن شده است. براساس همین نوع ماجراها بود که دریافتم جز در مواقع ضروری که باید از ذکاوت و دانشم استفاده کنم. بهتر است تعیین مسیر درمان را به عهده مراجعان بگذارم.(راجرز1961صص12-11)

 

به طور کلی سه دوره متمایز را در شکل گیری و گسترش مراجع محوری می توان مشاهده کرد:

دوره اول ، در فاصله سال های 1940 تا 1950 ، که درمان به طور غیر مستقیم انجام می شد. در این دهه ، نقش اصلی درمانگر ایجاد رابطه پذیرا و فضایی آزاد و عاری از تهدید بود که بدان وسیله مراجع می توانست نسبت به خـود و موقعیت خویش بینش کسب کند.

در دوره دوم، که ســال های 1950 تا 1957 را شـامل می شود، درمانگر بر اساس پژوهش های انجام شده در نحوه کار خود تغییراتی به وجود آورد و به انعکاس احساسات و عواطف مراجع و ارائه پاسخ های مناسب به او در جریان روان درمانی پرداخت .

نهایتاً در دوره سوم، درمان تجربی و احساسی[2] در خلال سال های 1957 تا 1970 دیدگاه های جدیدی را در روان درمان مراجع – محوری ایجاد کرد . راجرز با ادامه کار در بیمارستان ها و نیز با افراد سالم ، دریافت که نحوه برخورد درمانگر و درک توأم با همفهمی[3] با مراجع به مراتب مهمتر از کاربرد فنونی است که قبلاً توصیه کرده است . بدین لحاظ در این دوره بر جهان پدیداری[4] و تجربیات درونی مراجع و نیز شرایط حاکم بر جریان روان درمانی تأکید بیشتری مبذول شد .

 

3ـ مفاهیم بنیادی نظریه راجرز

الف ـ نظریه شخصیت

1ـ بنا به نظر آبرامام مزلو ، استاد پیشین و صاحب نام دانشگاه براندیس ، روان شناسی انسانی نیروی سومی را در گستره روان شناسی آمریکا تشکیل می دهد . دو نیروی دیگر عبارتند از روانکاوی و رفتارگرایی . راجرز را می توان بخش مهمی از این «نیروی سوم» محسوب داشت . او نیز مانند مزلو معتقد بود که آدمها طبعاً گرایش به خود شکوفایی دارند . تاکید اصلی این روان‌شناس آمریکایی بر تاثیر شگفت توانائی‌های بالقّوه انسان بر روان‌شناسی و آموزش است. کارل راجرز یکی از مهمترین متفکران انسان گراست و روش درمان ابتکاری او که به «درمان راجرین» معروف است، تاثیر عمده‌ای بر روش‌های درمانی داشته است.

 

2ـ  راجرز معتقد بود که انسان در اصل دارای جوهره و ماهیتی مثبت است و هیچ چیز منفی یا شومی ذاتی او نیست. به نظر راجرز در صورتی که به اجبار به ساختارهای ساخته و پرداخته اجتماعی رانده نشویم و درست همان طوری که به اجبار به ساختارهای ساخته و پرداخته اجتماعی رانده نشویم و درست همان طوری که هستیم مورد قبول و پذیرش واقع شویم ، به نحوی زندگی خواهیم کرد که موجب پیشرفت خود و جامعه شویم. به نظر راجرز انسان در اصل هم به ارضای نیازهای شخصی و هم به ایجاد رابطه نزدیک و صمیمانه با دیگران نیاز دارد و خواستار هر دوی اینهاست . در مجموع چنین به نظر می رسد که دیدگاه راجرز در اصل دیدگاهی انسان گرایانه است.

 

3ـ پدیدار شناسی انسانی در مشاوره و روان درمانی مراجع ـ محوری راجرز، پدیدار شناسی[5] اساس مشاوره و روان درمانی مراجع ـ محوری را تشکیل می دهد . پدیدار شناسی عبارت است از اینکه هر پدیده ای اعم از اینکه شی باشد یا شخص باشد یا ماده ای باشد یا جنبه ای از شی یا ماده باشد، یک واقعیت عینی و قابل مشاهده دارد که از طریق حواس انسان قابل احساس و قابل درک است. زمانی که چنین شی یا چنین پدیده ای توسط یکی از حواس ما احساس می شود ، با تفکر خود ، با افکار خود و با نگرش خود آن احساس را درک می کنیم . بعد از درک ، آن شی را تعبیر و تفسیر کرده و به آن معنی می دهیم. بنابراین ادراک ما از یک پدیده فی الواقع حاصل تجارب گذشته ما و ذهنیت ما از شی یا ماده است ، این ویژگی یعنی درک (شناخت) شخصی فرد از اشیاء و پدیده ها و افراد ، مرکز اصلی رویکردهای پدیدار شناسی است.

پدیدار شناسی چگونه با دیدگاه مراجع ـ محوری راجرز جور در می آید ؟ پدیدار شناسی بر اهمیت تجارب هوشیار و بلافصل شخص در تعیین و تشخیص واقعیت ها تأکید دارد. راجرز نیز معتقد بود که آگاهی از نحوه ادراک و تلقی افراد از واقعیت ها، برای درک و فهم رفتار آنان ضروری است. او بر این باور بود که هر یک از ما بر اساس ذهنیتی که از خود و جهان خود داریم، رفتار می کنیم. مفهوم ضمنی این گفته این است که واقعیت های عینی ـ هر چه باشد ـ شاخص مهم تعیین رفتار نیست. مهم نگرش و طرز تلقی انسان به آن واقعیت هاست.

استناد به تئوری شخصیت راجرز به عنوان «پدیدار شناسی انسانی» ایجاب می کند متوجه احترامی که وی برای انسان ها قایل است باشیم. انسان هایی که تمایل به رشد و خود شکوفایی در ذات و طبیعت آنهاست و باید آنها را از چگونگی تلقی و تصورشان از واقعیت ها شناخت . راجرز اساساً نسبت به توانش های بالقوه انسان خوشبین بود . به نظر وی چنانچه آدم ها از قید عوامل اجتماعی محدود و تباه کننده رها شوند ، می توانند در روابط شخصی و درون فردی به مدارج عالی برسند و از تحریف واقعیت ها که مانع دستیابی به رشد و تکامل (خود شکوفایی) فزاینده می شود ، اجتناب کنند .

 

4ـ تقابل جبر و اختیار در نظریه راجرز، تقابل جبر (یعنی این نظر که رفتار شخص با عوامل گوناگونی که خارج از کنترل وارده اوست تعیین می شود) و اختیار (یعنی این نظر که رفتار ، تابع انتخاب و اراده آزاد فرد است) در اندیشه و نگرش راجرز موضوع نسبتاً پیچیده ای است . موضع او طوری است که هر دو را تأئید می کند . به اعتقاد او جبرگرایی سنگ بنای دانش در عصر حاضر است (راجرز ص 295 ، سال 1983) . او به عنوان یک دانشمند این حقیقت را که «در مجموع هر رفتار علتی دارد» پذیرفته بود. وی معتقد بود که می توان با مطالعه آن دسته از عوامل عینی که رفتار انسان را تحت تأثیر قرار می دهند ، به اطلاعات ارزشمندی دست یافت . راجرز خود نیز پذیرفته بود که از تناقض موجود بین جبر و اختیار گیج و مبهوت مانده است. مهمترین نظری که می توان در این باره اظهار داشت این است که هر دوی این فرضیه ها مهم اند. جبرگرایی در تحلیل های علمی رفتار ، نقش مهمی ایفا می کند و مفهوم اختیار نیز در عملکرد های شخصی و میان فردی (برای مثال در روابط درمانی) حیاتی است.

 5 ـ گرایش به خود شکوفایی در نظریه راجرز، گرایش به خود شکوفایی تنها انگیزه اساسی آدمی است. او بر این باور بود که انسان، ذاتاً مایل به حفظ و نگهداری خویش و در تقلای پیشرفت و تعالی است و منظور او از «خود شکوفایی» نیز همین بود. خود شکوفایی در عین حال به معنای حفظ بقای ارگانیزم نیز هست. به نظر راجرز، انسان از همان آغاز تولد طوری برنامه ریزی شده است که با موفقیت به خود شکوفایی دست یابد. ما انسان ها ذاتاً فعال و پیشرو هستیم و در صورت مناسب بودن شرایط برای به حداکثر رساندن توانایی های بالقوه خویش تلاش خواهیم کرد.

ویژگی های رشد از فردی به فردی دیگر تفاوت می کند . به عبارت دیگر وقتی شرایط برای شکوفایی فراهم است ، هیچ فردی عیناً به کاری که دیگری انجام می دهد نمی پردازد. گر چه خود شکوفایی با در نظر گرفتن ویژگی های افراد از شخصی به شخص دیگر متفاوت است ولی مواردی کلی نیز وجود دارد. برخی ویژگی های مشترک ناشی از فرایند خود شکوفایی عبارتند از انعطاف پذیری در برابر تحجر ، باز و پذیرا بودن در برابر دفاعی بودن و خود پیروی در برابر دیگر پیروی.

 

6 ـ مبانی و مفاهیم نظریه مراجع ـ محوری، اساس روان درمانی مراجع ـ محوری بر « اینجا و اکنون» قرار دارد و در آن حوزه است که « اگر ـ آنگاه» به گونه ای که خواهیم گفت طرح می شود. بدین معنی که اگر در جلسه روان درمانی ، احترام و توجه و درک توأم با هم فهمی بین مراجع و درمانگر بوجود آید ، آنگاه تغییرات مطلوب و مقبول در مراجع به وقوع خواهد پیوست . راجرز نسبت به انسان نگرش مثبت دارد و معتقد است که انسان تمایل ذاتی به خود شکوفایی ، تحقیق اهداف ارگانیسم و حفظ تمامیت خود دارد . این تمایل ذاتی موجب تلاش و فعالیت انسانی و سبب خود رهبری ، خود نظمی ، تسلط بر نفس ، استقلال ، مسئولیت و اجتماعی شدن انسان می شود . اگر شرایط محیطی سرشار از صفا و صمیمیت و پذیرش باشد ، احساس ارزشمندی و دوستی و محبت در فرد به وجود خواهد آمد و به خویشتن نگری مثبت خواهد انجامید . در مقابل، اگر شرایط محیطی مملو از خصومت و تنفر و طرد باشد ، بدبینی و نفرت در فرد بوجود می آید و به خویشتن نگری منفی منتهی می گردد .

به نظر راجرز ، انسان اصولاً موجودی اجتماعی ، واقع بین ، پیشرونده به سوی رشد و تکامل ، هدفدار و اعتماد پذیر است و در صورتی که شرایط مناسب باشد توانایی خود شکوفایی دارد . انسان به توجه و احساس ارزشمندی ، به شدت نیازمند است و در صورت برآورده شدن این نیازها ، خشنودی و رضایت او حاصل خواهد آمد . انسان همچنین موجودی آزاد و در عین حال مسئول است . زیرا آزادی بدون مسئولیت به هرج و مرج می انجامد . هر تجربه ای که با سازمان خود در تضاد باشد نوعی تهدید برای ارگانیسم محسوب می شود و به تحجر رفتار و تنش و بیقراری می انجامد . آدمی این تجربیات را که با خود شکوفایی تباین دارند به نحوی تحریف یا آگاهانه انکار می کند ، در نتیجه دامنۀ فعالیت سازندۀ فرد تقلیل می یابد ، مانع انتخاب آزاد می گردد و تصمیم گیری مطلوب و معقول را غیر ممکن می سازد .

روان درمانی مراجع - محوری که بر «اینجا و اکنون» تأکید بسیار دارد با روانکاوی و رفتارگرایی متفاوت است . روانکاو از طریق بررسی تجربیات گذشته و افکار و رویاهای مراجع ، می کوشد رفتار او را تغییر دهد (یعنی بر گذشته ناظر است) . در حالی که درمانگر پیرو مراجع – محوری با تأکید بر «اینجا و اکنون» ، مراجع را از احساس و رفتارش آگاه می سازد و به او یاری می دهد تا خود برای تغییر احساس و رفتار خویش در جهت مطلوب و مقبول اقدام کند .

همچنین در روانکاوی ، درمانگر بسیار فعال است ، در حالی که در مراجع ـ محوری سهم عمده تلاش و فعالیت بر عهده مراجع است و درمانگر ، با ایجاد رابطه صمیمی و آمیختگی عاطفی ، مراجع را در خودشناسی و اتخاذ تصمیمات مطلوب و مقبول یاری می دهد .

مراجع ـ محوری با رفتار گرایی از آن جهت متفاوت است که رفتار گرا با تأسی بر عوامل بیرونی نظیر تنبیه یا پاداش به تغییر رفتار و محو علائم ظاهری نگرانی اقدام می کند ، در حالی که درمانگر پیرو مراجع – محوری ، به استفاده از عوامل بیرونی به منظور تغییر علایم نگرانی معتقد نیست ، و در عوض بر عوامل درونی و تغییر احساسات و تصورات مراجع تأکید می کند . همچنین رابطه بین مراجع و درمانگر در روان درمانی مراجع ـ محوری اهمیت فراوانی دارد و اساس درمان محسوب می شود ، در حالی که در رفتار گرایی رابطه به آن حد مورد تأکید نیست .

بر اساس شیوه های تشخیص بیماری ، که در علم پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد امراض متعدد مشخص و طبقه بندی می شوند و شاخه های دیگر این علم ، شیوه های درمانی معینی را در اختیار درمانگر قرار می دهند . راجرز به تشخیص بیماری از طرف درمانگر معتقد نیست . زیرا ماهیت و علت بیماری جسمانی با نگرانی روانی تفاوت دارد . به عنوان مثال ، گر چه در بیماری جسمانی نیز نگرانی وجود دارد اما این نگرانی بر اثر عوامل مشخصی نظیر میکروب و یا ضایعات و صدمات عضوی پدید می آید و درمان آن نیز معین است که از سوی پزشک معالج تجویز می شود ، در حالی که در نگرانی روانی ، اولاً علت نگرانی مانند مثال بالا مشخص نیست ، ثانیاً درمانگر به تنهایی نمی تواند درمان مناسبی را ارائه دهد چرا که شناخت کافی فرد در محدوده جریان پدیداری ، برای شخص دیگر آنچنان امکان ندارد که برای خود مراجع . مراجع تنها کسی است که می تواند خویشتن را در ارتباط با جریان پدیداری خویش بشناسد .

 

ب ـ ماهیت انسان

به نظر راجرز انسان های کارآمد[6] فرایند گرا[7] هستند.

فرآیندگرایی دو معنا دارد: نخست اینکه آنها زندگی را فرایند شدن می دانند و بر انجام دادن تمرکز دارند. انسان ها ماهیتاً تغییر پذیرند به همین دلیل انسان های کارآمد آماده اند در ارزش ها ، اهداف و نگرش های خود تجدید نظر کنند. در نتیجه چنین افرادی دارای «خود» ثابتی نیستند. همگام با رشد و تغییر این افراد، سازمان دهی «خود» آنان نیز پیچیده تر و متمایز تر می شود.

فرایند گرایی معنای دیگری نیز دارد و آن عبارت است از تمرکز بر انجام دادن تا تمرکز بر نتایج. راجرز (1961 ص 171)

 انسان هایی که خیلی به نتیجه عملکردشان فکر می کنند مدام به این قضیه فکر می کنند که خوب بوده اند یا بد . به نظر راجرز هیچکس حق ندارد برای دیگران طرز زندگی تجویز کند. این قضیه شامل والدین، نظام آموزشی و مراجع قدرت است. آیا از مراجع قدرت نباید تبعیت کرد ؟ خیر ، ولی آنها نباید حرف مراجع قدرت را بی هیچ چون و چرایی به صرف اینکه قدرتمندند ، بپذیرند. قبول افکار مراجع قدرت به صرف اینکه معلم، پدر و مادر و . . . هستند ، بین ارزش های اقتباس شده و احساس واقعی شخص، تعارض ایجاد می کند.

تأکید خوشبینانه راجرز بر جنبه های مثبت طبیعت انسان لااقل بین کسانی که در دیدگاه امیدبخش وی شریک هستند بر معروفیت وی افزوده است. رویکرد وی به نسیم تازه ای تشبیه شده است که نشاط آور و فرح افزاست.

 

ج ـ ماهیت اضطراب و بیماری روانی

انسان ها وقتی مؤثر عمل نمی کنند که به تجارب شان گوش ندهند و در نتیجه نتوانند به تفاوت های موقعیتی که در آن به سر می برند توجه کنند. تمامی آسیب های روانی از جمله اضطراب ریشه در این ناهمخوانی دارند یعنی ناهمخوانی بین آنچه فکر می کنند باید باشند با تجربه شان. یعنی خود واقعی و خود آرمانی، بنابراین آسیب روانی محصول نپذیرفتن و گوش ندادن به یکی از منابع مهم اطلاعاتی موجود در مورد موقعیت خودمان در دنیا است که تجربه شخصی نام دارد.

طبق دیدگاه راجرز برخی انسان ها یک ایده  را اقتباس کرده و برای رسیدن به این هدف دایم احساسات و تجربیاتشان را انکار می کنند. آنها در واقع آنچه را دوست دارند و برایشان با معنا هستند منکر می شوند. همین قضیه نیز کل شخصیتشان را تحت تأثیر قرار می دهد.

اما چرا مردم به تجارب شان گوش نمی دهند ؟ به نظر راجرز انسان ها در دوران کودکی خویش طوری بار می آیند که مقبولیت و ارزش آنان به رعایت کردن شرایط و ضوابط دیگران بستگی دارد. کودکان از همان ابتدا با فرایند ارزش گذاری ارگانیسمی[8]  البته در شکل ابتدایی و مبهم خودش زاده می شوند.

حتی مواقعی که کودکان مجبورند از یک قانون و قاعده خاص بی هیچ چون و چرایی پیروی کنند ، حداقل کاری که والدینشان می توانند انجام بدهند این است که به فرزندشان توجه مثبت نمایند و تجربه فرزندشان را رد نکنند.

اضطراب در نظریه راجرز عبارت است از وجود تجارت و ادراکات ناهماهنگ با خود پنداره فرد. به عقیده راجرز فرد روان نژند (روان رنجور) مضطرب فردی است که تجارت زندگی او با خویشتن پنداره او گاهی ناهماهنگ و گاهی حتی در تضاد است. به همین دلیل راجرز معتقد است برای جلوگیری و کاهش اضطراب ، فرد مضطرب از طریق استفاده از دو مکانیزم انکار و تحریف سعی می کند بین خود واقعی و زمینۀ تجربی خود تعادل ایجاد کند.

 

4ـ روان درمانی

الف ـ تعریف

 در این نوع درمان درک توام با همدلی دقیق و حساس روان‌درمانگر، واقعی بودن (به معنای صداقت در احساس و رفتار) روان‌درمانگر، خلوص و فهم دقیق و بی‌قید و شرط مراجع از اهیت بالایی بر خوردار است.

لازم به گفتن است که راجرز هیچ گاه از کلمه بیمار در نظریات خود استفاده نکرده‌است و همیشه از مددجو و یا مراجع نام می‌برد. همچنین کلمه بیماری جای خود را به آزرده‌گی روانی داده‌است.

در روان درمانی نحوه استفاده از کلمات، برجسته کردن احساسات و هیجانها حول سه اصلی صورت می‌گیرند که در ابتدا  به آنها اشاره شد. مساله مهم به هیچ وجه کشف ناخودآگاه و یا یادگیری جدید نیست بلکه مراجع توسط روان‌درمانگر طوری هدایت می‌شود که خود به شناخت از چیزهایی که برایش منجر به آزرده‌گی روانی شده‌اند برسد و خود راه های مواجه با آنرا بیابد. برای همین هم در جریان درمان مراجع تعیین می‌کند که درباره چه چیزی می‌خواهد صحبت کند و روان‌درمانگر در این روش گفته‌های مراجع را با کلماتی که بار عاطفی گفته‌های مراجع را مشخص‌تر می‌کند به وی می‌گوید و تصمیم‌گیرنده که آیا این گفته همان چیزی است که مراجع گفته‌است یا خیر تنها خود مراجع است. در این حال است که هرچه توان درک توام با همدلی و حساسیت روان‌درمانگر بهتر باشد نه‌تنها منجر به شناخت بهتر روان‌درمانگر از مراجع می‌شود، بلکه به شناخت عمیقتر مراجع نیز از خود می‌انجامد.

در کنار این نظرگاهها در روان‌درمانی شیوه‌های درمانی دیگری نیز وجود دارند که به تنهایی و برای موردهای بسیار مشخصی از آنها استفاده می‌کنند. از آن جمله می‌توان به هیپنوتیزم، تمرین‌های لَختی عضلانی، آتوگین ترینینگ، بیوفیدبک و تصویرسازی ذهنی اشاره کرد.

هیچ یک از شیوه های روان درمانی ، به اندازه شیوه مراجع ـ محوری بر توفیق کار مشاوره تأثیر نداشته است . دیدگاه مثبت و عملی روان درمانی مراجع ـ محوری موجب نفوذ فراوان آن در میان مشاوران مدارس گردیده است . کارل راجرز نخست کار خود را با روانکاوی آغاز کرد ، اما در سال 1937 در راه شکل گیری نظریه معروف خویش در روان درمانی فعالانه کوشید. در سال 1940 پس از انتقال به دانشگاه ایالتی اوهایو ، در ضمن تدریس به دانشجویان دوره های فوق لیسانس و دکتری، در اندیشه یافتن علل تغییر در جریان روان درمانی بود . از این رو ، نوارهای ضبط شده از جلسات روان درمانی را با دقت مورد بررسی و مطالعه قرار داد و بر اساس نتایج این بررسی ها ، بتدریج به ارائه روان درمانی مراجع ـ محوری موفق شد .

 در نظریه مراجع محوری راجرز، نقش درمانگر مراجع محوری، سیری تحولی داشته است (هارت ، 1970) . در دهه 1940 درمانگر سعی می کرد نسبتاً ناشناس بماند و جوی توأم با گرمی و پذیرش ایجاد کند تا در این جو، مراجع با آرامش هر چه تمامتر خودکاوی کند. در دهه 1950 بر همدلی تأکید می شد. در این دوران درمانگر نه تنها موظف بود گرم باشد، بلکه سعی می کرد تجارب ذهنی مراجعانش را درک کند. در همین دوران فنی به نام «انعکاس احساسات» ابداع شد. در این فن، درمانگر برداشت خودش را از تجارب ذهنی مراجعان مثل آینه به آنها منعکس می کرد. تصویر قالبی رایج در مورد درمانگر مراجع محور نیز در همین دوران ترسیم شد. در دهه 1950 تا 1960 تحولات و پیشرفت های بیشتری رخ داد. راجرز (1975) مقاله ای منتشر کرد که در آن مدعی شده بود این خود رابطه درمانی است که درمانبخش می باشد. برخی خصایص و ویژگی های شخص درمانگر مهمتر از آموزش حرفه ای درمانگر و دیدگاه نظری و فنون است. درمانگرانی که این خصایص را دارند موفق و موثرتر خواهند بود .

راجرز در بین کسانی که در سطح دکترای روان شناسی آموزش حرفه ای ندیده اند، پیروان پر و پا قرصی دارد. این موضوع راجرز که «متخصصان همیشه شایسته ترین فرد برای کمک به دیگران نیستند .» بر محبوبیت او افزوده است. او بر این باور بود که شرایط لازم برای پذیرش غیر مشروط، همدلی و اصالت را اغلب کسانی که یا اصلاً آموزش ندیده یا آموزش اندکی دیده اند می توانند فراهم کنند.

که از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:

1- گرم بودن بدون پاسخدهی

توجه مثبت نامشروط، بها دادن، پذیرش، احترام ، توجه یا حتی عشق بدون مالکیت (راجرز ، 1965) . توجه از این جهت می تواند درمانبخش باشد که اعتماد ساز است و در مراجع ایجاد انگیزه می کند . مراجعان در برابر کسی که به آنها توجه می کند بیشتر احتمال دارد خود افشایی کنند .

2- درک همدلانه معانی درک همدلانه[9] : 

الف : مشارکت هیجانی دو انسان

ب : گرم بودن، توجه، نگرانی، نشان دادن توجه

ج : در درمان مراجع محور، درک نقطه نظر دیگران

درک همدلانه، نفوذ به دنیای مراجع و دیدن دنیا از زاویه دید او است. البته این کار خیلی سخت تر از آن است که در نگاه اول به نظر می رسد. برای اینکه خوب همدلی کنیم باید به قول پیاژه، از لاک خودمان بیرون بیاییم. از لاک خود بیرون آمدن یعنی کنار گذاشتن نقطه نظرات خودمان و تجسم و حدس زدن نقطه نظرات و احساس دیگران از زاویه دید آنها. درک همدلانه نفوذ به دنیای مراجع و دیدن دنیا از زاویه دید او است. مشاوران باید مراقب باشند که همدلی در گرو کنار نهادن تجارب خودشان است.

 

ب ـ انتظار از روان درمانی یا هدف

مفهوم اصلی در درمان مراجع محوری ، احترام قایل شدن برای رشد و کمالی است که خود فرد بانی و مولدش باشد. درمانگر مراجع محور توصیه خاصی به مراجعانش جهت حل مشکلاتشان نمی کند. 1- مثلاً از آنها نمی پرسد «چرا سعی نمی کنی با او صادق باشی ؟» 2- راهبرد خاصی را برای زندگی به مراجعانش توصیه نمی کند. مثلاً به آنها نمی گوید : « باید این مکانی و این زمانی زندگی کنی .» 3- از قضاوت یا سرزنش کردن پرهیز می کند: « حق داری از مادرت عصبانی شوی» 4- به مراجعانش بر چسب نمی زند : « تو روان پریش هستی.» 5- برای مراجع طرح درمان نمی ریزد «ابتدا روی جسور نبودن کار می کنیم بعد می پردازیم به اضطرابت.» 6- درمانگر به تفسیر معنای تجارب مراجعانش نمی پردازد. مثلاً به آنها نمی گوید « تو واقعاً از من عصبانی نیستی ، تو در واقع از پدرت عصبانی هستی».

این مفهوم که درمانگر باید به رشد کمالی که خود فرد بانی و مولدش است احترام بگذارد بر دو فرض استوار است :

1- واقعیت ها برای افراد مختلف متفاوتند ، یعنی هیچ کس نمی تواند در مقام قضاوت بر آید که واقعیت فلان انسان در مقایسه با واقعیت دیگر نادرست ، تحریف شده یا غیر رضایت بخش است (راجرز 1980) .

2- دومین فرض این است که اگر به واقعیت های دیگران احترام بگذاریم و اعتماد اساسی خود را به آنان نشان بدهیم، رشد و کمال خود خواسته مورد نظر در مسیر مثبت زندگی بخش خواهد افتاد.

به طور کلی در درمان مراجع محور اولویت با پذیرش و احترام گذاشتن به تجارب مراجع است، یعنی اینکه درمانگر باید قبول داشته باشد برای نگاه کردن به واقعیت، راه های مختلفی وجود دارد. پذیرش به معنای تأیید نقطه نظر مراجع یا اعمال وی و موافقت با او نیست.

به نظر راجرز هدف از روان درمانی، باز گرداندن این توانایی در فرد است که با تمام وجودش با مشکلات زندگی مقابله ای خلاقانه و هوشمندانه انجام دهد. این نیز اصولاً از طریق خود پذیری حاصل می شود . اگر مراجعان نگرش غیر قضاوتی در مورد خودشان داشته باشند و خودشان را بپذیرند آنگاه می توانند دوباره با تجارب خویش ارتباط برقرار کنند. به دنبال این جریان ، محتاطانه با سازه های خویش برخورد می کنند و سازه های انعطاف پذیری با ساختار بیشتر برای خویش تدارک می بیند . افراد خود شکوفا برای حل مشکلات جدید زندگی و ادامه دادن آن به استقبال اضطراب و بی نظمی و آشفتگی می روند . البته بجای استفاده از تعبیر «خود شکوفا» بهتر است اصطلاح «در حال خود شکوفایی» را در مورد آنان به کار ببریم .

راجرز می گفت «به نظر من اگر بگوییم آدم های سازگاری[10] هستند در واقع به آنها اهانت کرده ایم . اگر هم بگوییم آدم های شاد قانع یا حتی خود شکوفایی می باشند ، خودشان این نظریات را رد می کنند .» به نظر راجرز ، اختلافات هیجانی معلول نوعی فرزند پروری است که در آن اثری از توجه مثبت به کودکان دیده نمی شود . والدین با شرایط قایل شدن در مورد ارزشمندی فرزندشان ، وی را مجبور می کنند ارزش گذاری ارگانیسمی خود را نادیده بگیرد و در او ناهمخوانی ایجاد می کنند .

به نظر راجرز یکی از ابعاد مهم درمان عبارت است از فرایند خلاقانه ترکیب شیوه های جدید پیچیده تر و منسجم تر ادراک و تجربه کردن خود و دنیا در یکدیگر .

هدف از این نوع درمان ، آزاد کردن و ممکن ساختن خلاقیت مراجعان است . مراجعان در این نوع درمان راه حل های جدیدی برای مسایل زندگی خود می یابند ، راه حل هایی که پیش از آن نه درمانگر به آن فکر کرده است نه خود مراجع .

به طور کلی فرایند روان درمانی از دو جزء تشکیل می شود . ابتدا مراجع راه و رسم گوش دادن به تجربه و پذیرش آن را می آموزد . با این کار انعطاف پذیری و خود گردانی او بیشتر می شود و در مورد سازه های خویش جانب احتیاط را رعایت می کند . سپس پذیرش کامل تجربه درونی ، ظرفیت خلاقیت ، متکامل تر شدن و ترمیم را در مراجعان بسیج می کند و مراجع را به سوی راه حل های جدید خلاقانه هدایت می کند و به او اجازه می دهد برخورد جدید و منسجم تری با زندگی داشته باشد .

در مشاوره مراجع محوری ، مشاوران سعی می کنند «مونس» مراجعان خویش باشند نه «تعمیر کار» آنان . 

 

ج ـ فرایند درمان

در روان درمانی مراجع – محوری ، درمانگر و مراجع در محیطی مملو از صفا و صمیمیت و آگاهانه و صادقانه با یکدیگر تعامل کلامی ، غیر کلامی ، عاطفی و عقلی دارند . برای آنکه روان درمانی موثر باشد ، رابطه پذیرا و عاطفی بین درمانگر و مراجع ضرورت تام دارد و از دانش و مهارت عملی درمانگر بسیار مهمتر تلقی می شود . به بیانی دیگر ، آنچه که تغییر مراجع را امکان پذیر و تسریع می کند حسن نیت و خلوص درمانگر و درک توأم با همفهمی مراجع در جریان روان درمانی است .

روان درمانی مراجع – محوری سه نوع هدف آنی ، میانی و نهایی دارد . اهداف آنی موجب تحریک و انگیزش مراجع در جلسه روان درمانی و تداوم آن می شود و به اهداف میانی و سپس نهایی می انجامد . ایجاد رابطه پذیرا ، اعتقاد به روان درمانی و اعتماد به درمانگر از جمله اهداف آنی محسوب می شود . اهداف میانی ، فرد را در نیل به اهداف نهایی یاری می دهد . بعنوان مثال ، کاهش اضطراب و نگرانی و خصومت را می توان از جمله اهداف میانی به حساب آورد . اهداف نهائی وسعت و کلیت دارد و عواقب دراز مدت روان درمانی را شامل می شود و بر کل شخصیت فرد تاثیر می گذارد . بعنوان نمونه ، نظر مراجع بر اینکه دوست دارد در آینده چه نوع فردی باشد و چگونه زندگیش را ادامه دهد در زمره اهداف نهایی قرار می گیرد .

ایجاد تعادل روانی و شناخت توانائی ها به منظور تشخیص و قبول واقعیت (یعنی همان چیزی که خود ادراک و تجربه می کند) از اهداف نهائی روان درمانی مراجع – محوری بشمار می آید . هدف اصلی روان درمانی مراجع – محوری ، کمک به فرد برای کاهش اضطراب و افزایش خودآگاهی و خودشناسی و نهایتاً نیل به خود شکوفائی است که چنین ویژگی هایی را به همراه دارد : احساس آرامش در زندگی ، قبول خود و دیگران ، وجود انگیزه درونی برای تلاش و فعالیت سازنده ، ستایش و تمجید زیبایی ها و اقدام به کارهای مفید ، برقراری روابط عاطفی با دیگران ، داشتن اهداف سازنده در زندگی و قبول مسئولیت نسبت به رفتار خویش .

برای تغییر ادراکات و رفتار مراجع در جهت مطلوب و مقبول ، در جریان روان درمانی مراجع – محوری باید اولاً بین مراجع و درمانگر رابطه عمیقی برقرار شود . مراجع با نوعی ناراحتی روانی نظیر اضطراب و نگرانی مواجه است و درمانگر در جریان روان درمانی ، تعادل روانی دارد و هماهنگ با احساس خویش رفتار می کند و هیچگونه تظاهر و وانمود سازی در اعمالش وجود ندارد . ثانیاً درمانگر برای مراجع احترام خاصی قائل است و هیچگونه شرطی را برای پذیرش او مطرح نمی سازد . ثانیاً درمانگر ، مراجع و مشکل او را درک می کند و به همفهمی او می پردازد و می کوشد تا مشکلات را حتی الامکان از دریچه چشم مراجع بنگرد و خود را به جای مراجع قرار دهد .

روان درمانی مراجع ـ محوری ، مراحلی دارد . در مرحله اول که مراجع و درمانگر بطور سطحی درباره مسائل متعدد زندگی روزمره به گفتگو می پردازند ، مراجع مسائل و مشکلات خود را مطرح نمی سازد . از آنجا که رابطه صمیمی بین مراجع و درمانگر هنوز بوجود نیامده است ، بحث بیشتر جنبه عقلی دارد . درمانگر از طریق گوش دادن فعال به مراجع و استفاده از کلماتی نظیر بلی ، می فهمم و . . . او را به سخن گویی بیشتر تشویق می کند .

در مرحله دوم ، پس از ایجاد رابطه دوستانه نسبی بین مراجع و درمانگر ، مراجع درباره احساسات خود کم و بیش گفتگو می کند اما مسئولیت رفتار و احساسات خویش را نمی پذیرد و عوامل بیرونی و دیگران را موجد پریشانی و نابسامانی خود می داند . در گفتار و عقاید مراجع می توان مطالب ضد و نقیض دید و موضوعاتی ممکن است مطرح گردد که به مراجع و مشکل او ارتباط چندانی نداشته باشد . مراجع بحث را حتی الامکان عقلی می کند و از جنبه های عاطفی بحث طفره می رود ، در عین حال بطور ضمنی خود را با مشکلی مواجه می داند . در این مرحله نیز از طریق بازگو کردن و دوباره گویی کلمات ، مراجع باید به سخن گویی بیشتر تشویق شود .

در مرحله سوم ، پس از ایجاد رابطه عمیق تری بین مراجع و درمانگر ، بحث درباره احساسات و عواطف آغاز می گردد و گفتگو کم کم جنبه عاطفی به خود می گیرد و از جنبه عقلی آن بتدریج کاسته می شود . هنوز هم مراجع مشکل را گاه گاهی به عوامل بیرونی مربوط می داند و خود را مسئول آنها نمی شناسد . درمانگر در این مرحله نیز باید به مراجع گوش فرا دهد و با تحکیم و تقویت رابطه ، مراجع را به ادامۀ بحث تشویق کند .

در مرحله چهارم ، پس از برقراری رابطه صمیمانه تر و عمیق تر بین مراجع و درمانگر ، مراجع برخی از مشکلات خود را صادقانه با درمانگر مطرح می سازد و احساس واقعی خود را در ارتباط با مشکلات بروز می دهد و مسئولیت اعمال و رفتارش را می پذیرد . در این مرحله نیز موضوع پذیرش و انعکاس احساسات ، مراجع را در خودشناسی و قبول مسئولیت یاری بیشتری می دهد .

در مرحله پنجم مراجع با صداقت فراوان تری درباره احساسات و رفتار خود با درمانگر صحبت می کند و مسئولیت کامل آنها را می پذیرد . مراجع برخی از افکار و عقاید خود را مورد سئوال قرار می دهد و می پذیرد که خود برای تغییر آنها اقدام کند . بر اثر درک توأم با همفهمی ، احترام بی قید و شرط و خلوصی که بر جلسه روان درمانی حاکم است مراجع به تلاش و فعالیت تشویق می شود و گام های مثبتی در جهت تغییر عوامل نامطلوب بر می دارد و بتدریج با تغییر نگرش های خویش ، مشکل را پشت سر می نهد و زندگی شادی را تجربه می کند .

روان درمانی مراجع ـ محوری به صورت انفرادی و گروهی ، در مکانی آرام و ساکت اجرا می شود . درمانگر به استفاده از آزمون های روانی اعتقاد چندانی ندارد و حتی الامکان از کاربرد آنها خودداری می کند . به نظر راجرز ، هر نوع مشکلی از طریق روان درمانی مراجع – محوری درمان پذیر است (به طوری که وی در سال 1957 بیماران اسکیزوفرن را با توفیق درمان کرد) . ابتکار عمل و اداره جلسه با مراجع است و درمانگر از قضاوت و تحمیل ارزش هایش به مراجع امتناع می ورزد . مراجع به شناسایی و تشخیص تجارب درونی خویش موفق می شود و آنها را در جهت سازگاری تغییر می دهد . در جریان درمان از فنون انعکاس ، تصریح ، گوش دادن فعال ، تکرار گفتار مراجع و تشویق مراجع به سخن گویی بیشتر استفاده می شود .

 

تکنیکها و ابزار مشاوره مراجع محوری راجرز

1ـ پذیرش : راجرز معتقد است وقتی شخصیت افراد را بر مبنای پاداش پرورش می دهیم ، ارزش های برگزیده آنها دیگر با امکانات و توانائی های بالقوه شان هماهنگ نخواهد شد . ولی فکر نمی کنم اگر افراد را در جوی آزاد بار بیاوریم به کلاهبرداری ، قتل و دزدی کشیده شوند .

به نظر راجرز پذیرش یا اعتماد به واقعیت دیگری به معنای موافقت با آن یا تأییدش نیست . بلکه به معنای تصدیق مشروط ادراک های اوست . پذیرش یعنی گوش دادن نامشروط .

درمانگر می تواند ابراز نظر کند به شرطی که آن نظر را فقط نظر خودش جلوه دهد ، درمانگر نباید بگوید «تو اشتباه می کنی» باید بگوید : «من نظرت را قبول ندارم ، به نظر من پلیس قصد دستگیر کردن تو را ندارد .» این پاسخ به طور تلویحی دیدگاه مراجع را محترم می شمارد و آن را درک می کند .

 

2ـ همدلی : همدلی یعنی دیدن اشیاء از زاویه دید فردی دیگر یا دیدن جهان از چشم دیگران یا به قول سرخپوستان آمریکا «با کفش دیگران راه رفتن» .

به تعبیر راجرز (1980) همدلی یعنی درک احساسات دیگران آن چنان که گویی احساسات خود ماست ، با تأکید در معنای واژه «گویی» .

همدلی با همدردی تفاوت دارد . همدردی به معنای «احساس برای کسی» و همدلی به معنای «احساس با کسی» است . بالتون (1979) در توضیح خود ، همدلی را به عنوان داشتن درک دقیق احساسات و افکار شخصی دیگر ضمن حفظ جدایی از او ذکر کرده است . او همدلی را مهمترین ویژگی در غنی سازی ارتباط میان فردی و افزایش رشد شخصی می داند .

 

3ـ انعکاس احساس : فنی است که در دهه 1950 برای نشان دادن درک همدلانه درمانگر ابداع شد . انعکاس ها معمولاً اینگونه می شوند «بنظر می رسد ، احساس می کنید ، یا می خواهید بگویید . . .»

همدلی و انعکاس احساس به دلایل زیر درمانبخش هستند : 1- همدلی توأم با گرمی ، اعتماد ساز است . 2- معمولاً احساس درک شدن به خودی خود درمانبخش است . 3- همدلی و انعکاس ، باعث متمرکز شدن حواس مراجعان بر تجارب درونی شان می شود .

بطور کلی شرایط لازم برای روان درمانی  مراجع – محوری عبارتند از :

 

4- درک توأم با همفهمی : درمانگر باید گفتار و احساسات مراجع را بدان گونه که مطرح می گردد دریابد و بتواند خود را در جهان پدیداری مراجع قرار دهد و موقعیت او را احساس کند . درمانگر باید جهان درون مراجع را از دریچه چشم مراجع نظاره کند . درک توأم با همفهمی ، زمانی به وجود می آید که اولاً درمانگر به مراجع فعالانه گوش فرا دهد و موقعیتی فراهم آورد که مراجع احساسات و افکارش را به راحتی در جلسه روان درمانی مطرح سازد . ثانیاً درمانگر مراجع را به عنوان موجودی منحصر به فرد که احساسات و افکار و خصوصیات ویژه و جهانی متفاوت با دیگران دارد ، بپذیرد . ثالثاً درمانگر رابطه ای عمیق و دوستانه و عاری از تهدید با مراجع برقرار سازد .

 

5- توجه مثبت بی قید و شرط : احترام بدون قید و شرط به مراجع و توجه به افکار و احساسات او ، موجب مشارکت فعال مراجع و طرح مشکل در جلسه روان درمانی می گردد . در عین حال که درمانگر ، مراجع را به عنوان یک انسان و با ارزش های یک انسان می پذیرد ، اما در رفتارها و افکار احتمالی نامطلوب وی جای بحث می گذارد و در خلال روان درمانی در موقعیت های مناسب ، مراجع را به تغییر افکار و رفتارهای نامطلوب خود تشویق می کند .

 

6- خلوص : خلوص عبارت است از خود بودن درمانگر در ارتباط با مراجع . بدین معنی که درمانگر در جریان روان درمانی ، بدان گونه که خود هست عمل می کند ، در گفتار و رفتارش ثبات وجود دارد ، نقش شخص دیگری را ایفا نمی کند و در موارد ضروری تجربیات خود را آگاهانه و صادقانه با مراجع مطرح می سازد . برای انجام این کار ، درمانگر باید بیاموزد چگونه می تواند به دیگران احترام گذارد ، به چه طریقی دیگران را به سخن گویی بیشتر تشویق کند ، به چه شیوه ای به جریان درون دیگران وارد شود ، به چه نحوی ترس دیگران را بکاهد و چگونه از قضاوت درباره دیگران بپرهیزد .

 

 

 

منابع

1- اسکات ، تی . می یر : ارکان اساسی مشاوره . ترجمه یوسفعلی عطاری . 1376 . انتشارات اندیش ورزان

2- تادجودیت : اصول روان شناسی بالینی و مشاوره . ترجمه مهرداد فیروز بخت . 1379 . انتشارات رسا

3- راجرز ، کارل : مشاوره و روان درمانی مراجع محوری . ترجمه سید عبدالله احمدی قلعه .1382 . انتشارات فراروان

4- راجرز ، کارل : هنر انسان شدن . ترجمه مهین میلانی . 1376. انتشارات فاخته

5- ساعتچی ، محمود : مشاوره و روان درمانی . مؤسسه نشر ویرایش

6- شارف ، ر
برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۴۴:۵۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

«تحقیق کلاسی درس نظریه های مشاوره با عنوان: درمان چند وجهی لازاروس»

«تحقیق کلاسی درس نظریه های مشاوره با عنوان: درمان چند وجهی لازاروس»

استاد: دکتر سلیمی

محقق: محمد چراغیان

آرنولد لازاروس در 27 ژانویه 1932 در ژوهانسبورگ بعد از چهار فرزند دیگر چشم به جهان گشود. او چهارمین و آخرین فرزند خانواده بود و هر چند عضو جوان خانواده به شمار می رفت ولی اغلب به نظراتش  بهایی نمی دادند و نادیده گرفته می شد. به این دلیل و به دلیل اینکه کوچک اندام و لاغر بود، به فرزندی خجالتی، حساس و با عزت نفس پایین مبدل شده بود. او علاقه خاصی به نوشتن داشت و در سنین جوانی مقاله ای در زمینه سلامتی در روزنامه ها منتشر کرد و در پی این علاقه همکار مدیر یک مجله بدنسازی در افریقای جنوبی شد و در سال 1955 در یک دانشگاه آفریقایی مشغول به کار شد. وی به کار و فعالیت ذهن انسان علاقه داشت. لازاروس در سال 1963 از طرف آلبرت بندورا به دانشگاه استنفورد در آمریکا دعوت شد و یکسال آنجا ماند.( پروچاسکا، ترجمه یحیی سید محمدی، 1381).

لازاروس برای انسان بودن ارزش قائل است و برای زیستن کار می کند. او در سال 1956 ازدواج کرد و در سال 1959 دخترش لیندا و سپس پسرش گیلفورد بدنیا آمد( نلسون، 2001).

لازاروس می گوید گر چه بسیاری از افراد چون احساس ناخوشی می کنند در صدد درمان بر می آیند، دیدگاه چند وجهی معتقد است که دقیق ترین روش برای کاستن از اضطراب تسکین دادن افسردگی و برطرف کردن احساس گناه این است که الگوهای کژکاری به هم پیوسته، در سایر وجوه از بین برود( پروچاسکا، ترجمه یحیی سید محمدی، 1381).

مفاهیم اساسی

درمان چند وجهی برای کسانی که علاقمند به پیشرفت در سطوح بالایی هستند مناسب است. درمان چند وجهی یک سیستم نیست بلکه رویکردی است جامع که کل شخصیت فرد را در نظر گرفته، ارزیابی کرده و درمان می کند.

در این رویکرد طرح basic-id روند کار را تسریع می کند. این رویکرد شخصی و فردی است. درمانگران چند وجهی ویژگیهای فردی را به وسیله هفت پارامتر شخصیتی در نظر می گیرند. آنها مداخلات مناسب را برای هر فردی جستجو می کند. بهترین توصیف برای درمان چند وجهی « گلچین منظم» است. درمانگری که می خواهد در ارتباط با تعداد زیادی از مشکلات و شخصیتهای مختلف موثر باشد مجبور است که انعطاف پذیر باشد، دارای ذوق و استعداد و از نظر تکنیکی انتخاب کننده( گلچین کننده) باشد. انتخاب گره ههای تکنیکی سعی می کنند به این سوال پاسخ دهند که چه در کارهایی برای چه کسانی و تحت کدام شرایط خاص انجام شود؟

روش تکامل روش چند وجهی:

بسیار معمول است که یک فروشنده راههایی را بررسی کند که در نتیجه آن بتواند کالاهای خود را سریعتر بفروشد، یک درمانگر هم خدمات خود را بررسی می کند، روش او برای چه کسانی مفید است؟ و برای چه کسانی مضر است؟ چه روش بهتری را برگزینند که میزان خطا به حداقل برسد؟

-        هدف درمان چند وجهی کاهش رنج روانشناختی و پیشرفت رشد شخصی به طور سریع است. ما از برچسبهای روان پزشکی اجتناب می کنیم و بر نیاز به درمان چند گانه تاکید می کنیم. درمان چند وجهی شخصیت بشر را در وجه های جدا اما متعادل تجزیه می کند. با ارزیابی هر فرد در هر کدام از این وجه های خاص و ارتباط بین آنها می توانیم درک کامل و جامعی از این شخص و محیط اجتماعی اش بدست آوریم.

هفت وجهی ها:

اساساٌ موجوداتی بیوشیمیایی( نوروفیزیولوژی) هستیم. شناخت  ما نتیجه رفتارهای مداوم فرایندهای عاطفی، حواس، تصورات، شناختها، روابط بین شخصی و کنشهای بیولوژیکی است. کلمات اول هر کدام از این وجه ها در واژه basic-id را شکل می دهد. اگر وجه بیولوژیکی را عوض کنیم و به جای آن دارو بگذاریم. فرض اصلی این است که basic-id شامل دامنه کلی شخصیت بشر است. مشکلی وجود ندارد که شامل حیطه basic-id نشود. درمان چند وجهی به مشکلات خاص یا وجهی که از انجا مشکل شروع شده توجه دارد و سپس تعامل این وجه را با شش وجه دیگر بررسی می کنیم. مثلا فرض می گیریم که شخصی راجع به یک ارزیابی شناختی عکس العمل های عاطفی شدیدی در او برانگیخته شده، نتیجه اش این می شود که رفتار، احساس، تصور، روابط بین فردی، و بیولوژی او هم درگیر می شود. یعنی درگیری یک وجه روی وجه های دیگر هم اثر می گذارد. درمان چند وجهی نه تنها هر مشکلی را توضیح می دهد که چه کسی و چه چیزی مشکلات را تداوم می بخشد بلکه ما را قادر می سازد که رویکردهای درمانی منطقی را مشخص سازیم حتی وقتی که مثلا عکس العمل های عاطفی فقط مربوط به اختلال بیولوژیکی باشد باز هم کل BASIC-ID درگیر است.

مفاهیم اساسی برای تمرین درمان چند وجهی

دیدگاه درمانگر از سبب شناسی بیماریها در انتخاب تکنیکهای درمانی تاثیر زیادی دارد. کسانی که معتقدند تعارضات ناهشیار علت مشکلات رفتاری است به پاسخهای آشکار توجه نمی کنند. این دیدگاه که اختلالات هیجانی از شرطی شدن ناسازگارانه نشات می گیرند تکنیکهای شرطی زدایی را می طلبد. این اعتقاد که تفکر غلط پایه اختلالات روان شناختی است، روش شناخت درمانی را پیشنهاد می کند.

درمانگر چند وجهی ترجیح می دهد با مراجع و شکایتهایش شروع کند و سپس تعیین کند آیا مراجع فردی است که نیاز به درمان دارد، آیا ناله ها و شکوه هایش واقعی هستند و ... .

فرض اصلی این است که BASIC-ID شامل دامنه کلی شخصیت بشر است. مشکلی وجود ندارد که شامل BASIC-ID نشود.

التقاط فنی: مشاوره التقاطی عبارت است از فرایند انتخاب مفاهیم و روشها از نظامهای گوناگون یعنی ترکیبی خلاق از بخشهای منحصر به فرد جهت گیریهای گوناگون، تلفیق پویای مفاهیم و فنونی که با شخصیت و سبک منحصر بفرد درمانگر متناسب است. ( کوری، ترجمه اعتمادی، 1385).

-        آستانه های حسی: لازاروس از این عبارت برای توضیح اختلالات ظرفیت افراد برای تحمل محرک هایی مثل درد، ناامیدی، استرس، سرما، گرما، صدا و آلودگی استفاده کرده است. یعنی الگوهای شخصیتی افراد به سیستم عصبی آنها بستگی دارد( پالمر، 1997).

-        هفت بعد اصلی  BASIC – ID  : رویکرد چند وجهی تاکید می کند که ما ارگانیزم هایی بیولوژیکی هستیم که رفتار می کنیم، احساس می کنیم، تصور می کنیم، فکر       می کنیم و با یکدیگر تعامل داریم. این هفت بعد تحت عنوان رفتار، اثر، احساس، تصور، شناخت، روابط بین فردی و داروها/ بیولوژیکی سرواژه « BASIC – ID»  ظاهر می شود. بسیاری از راهکارهای روان درمانی سه بعدی هستند و به اثر، رفتار و شناخت می پردازند. اما این رویکردی جامع برای متخصصان به شمار می رود( لازاروس، 1997).

-        ابعاد هفت گانه شخصیت که گسسته اما متعامل هستند: 1) رفتار  :BEHAVIOR یعنی رفتارهای آشکار شامل: اعمال، عادتها، حرکات و واکنش های حرکتی که قابل و اندازه گیری هستند.

2-   عواطف  AFFECT: به هیجانها، خلق ها، احساسات اشاره دارد مانند: اضطراب پشیمانی، یاس، نومیدی، خشم و احساس گناه.

3-   دریافت حسی SENSATION: این جنبه به پنج حس اساسی یعنی لامسه، چشایی، بویایی، بینایی و شنوایی اشاره کرد.

4-   تجسم یا تصویر پردازی ذهنی IMAGERY: این وجه به شیوه هایی که خودمان را تصور و تجسم می کنیم می پردازد که شامل: رویاها، خیال پردازی ها و خاطرات روش است.

5-   شناخت هاCOGNITION: بینش ها، فلسفه ها، ایده ها و افکار و قضاوتها که ارزشهای بنیادی شخصی، نظرات، دیدگاه ها و عقاید انسان را تشکیل می دهند.

6-    روابط بین فرد INTERPERSONAL RELATIONSHIP: این واژه اشاره به تعامل و واکنش های متقابل با افراد دیگر دارد مانند: خویشاوندان، عشاق، دوستان و همکاران.

7-   دارو زیست شناختی  DRUG- BIOLOGY: این بعد شامل همه جنبه های فیزیکی است که سلامت ما را تضمین می کند. از جمله رژیم غذایی، ورزش، خواب، تناسب اندام، داروهای مصرفی و جزو آن.

اهداف کلی درمان:

لازاروس اهداف کلی روش درمانگری چند بعدی را کاهش مشکلات روان شناختی و بهبود پیشرفت رشد شخصی می داند. مشکلاتی که در هر بعد برجسته می گردد می تواند بعنوان هدف درمانگری مطرح گردد و باید در هر بعد بین درمانگر و مراجع توافق وجود داشته باشد. درمانگر با مراجع شخصی می کنند کدام بعد برجسته تر است. درمانگران چند وجهی به لحاظ فنی بهترین گزینه را انتخاب می کنند اما از نظر تئوری محکم و ثابت قدم هستند. لازاروس معتقد است هفت سازه کلیدی وجود دارد که شخصیت انسان را تشکیل می دهند و آن را حفظ می کنند:1) وابستگی و ارتباط بین وقایع2) مدل سازی و تقلید3) فرایندهای ناآگاهانه4) واکنش های دفاعی5) وقایع شخصی6) فوق ارتباطی، تعاملی7) آستانه های حسی( نلسون، 2001).

1-   یعنی اینکه وقایع در توالی نزدیک در همه فرایند های یادگیری مهم است مثلا شخص افسرده ای که با زندانی کردن خود افسردگی را افزایش افزایش می دهد.

2-   یعنی فرایندهای جانشینی در یادگیری و مشاهده و تقلید و درک پیامدهای مثبت و منفی کارهای دیگران و یادگیری آنها.

3-   یعنی یادگیری غیر عمدی، یعنی عوامل ناشناس و نیمه آگاه افکار و احساسات را تحت تاثیر قرار می دهند.

4-   این واکنش ها پاسخ های اجتنابی اند که درد، افسردگی، نگرانی و احساس گناه را کاهش می دهند.

5-   یعنی عکس العمل به محیطی که خود افراد درک کرده اند نه محیط واقعی و اینکه چه محرکی در نظر بوده است.

6-    یعنی گفتگو در مورد گفتگوهایشان یعنی برگشتن به عقب و گنجایش و رابطه و الگوهایشان را در گفتگو موردبررسی قرار دهند.

7-   برای توضیح اختلالات ظرفیت افراد برای تحمل محرکهای منفی مثل درد، ناامیدی، استرس، سرما، صدا و آلودگی.

-        چرا مشکل دوام می یابد: زیر بنای این بعد زیست شناختی بر می گردد اما همه درگیر هستند.

از جمله این عوامل عبارتند از: 1) اطلاعات غلط2) فقدان یا از دست دادن اطلاعات 3) عادتهای مضر.

-        مراحل درمان چند وجهی:1) توجه خاص و کامل به ابعاد هفت گانه 2) استفاده از دستور دوم ارزیابی ابعاد 3) استفاده از نیمرخ ابعادی 4) استفاده از نیمرخ ساختاری 5) پیگیری ترتیب ابعاد 6) روش های عمدی پیوند یا ایجاد پل بین ابعاد مختلف برای پیشبرد درمان.

-        ارزیابی ابعاد در مرحله دوم یعنی مرور جزیی تری از رفتارها، پاسخ های موثر، واکنش ها، تصورات و ادراکات.

-        استفاده از نیمرخ ابعادی یعنی استفاده از مصاحبه های مقدماتی و پرسشنامه، تاریخچه زندگی و ... .

-        استفاده از نیمرخ ساختاری یعنی برخی افراد در یک یا چند بعد برجستگی دارند، برخی در اجتماعی، اهل تفکر و ... هستند.

-        پیگیری ترتیب ابعاد یعنی تعامل بین ابعاد و هر نوع پیامد ترتیب که مراجع در موقعیت مشکل خاصی تجربه می کنند.

-        مرحله ی ششم یعنی اتصال یا ایجاد پل انعطاف پذیری درمان چند وجهی را نشان می دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

-        منابع:

-        نظریه های مشاوره و روان درمانی ( کری، ترجمه یحیی سید محمدی).

-        مریم، حسینی( پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی، 1385، با عنوان تاثیر آموزش خود آگاهی هیجانی بر افزایش هوش هیجانی و بررسی تداوم اثر آن در آینده).

-        اثر بخشی درمان چند وجهی لازاروس( رساله دکتری، 1380، بیابانگرد).

-        دادستان( پایان نامه، 1380).

-        ایوب کدایی( پایان نامه کارشناسی ارشد، 1384).

-        نظریه های روان درمانی( پروچاسکا،  ترجمه یحیی سید محمدی، 1381).

-        کداییدر یافته هایش تاثیر درمان چند وجهی بر کاهش اضطراب امتحان را به اثبات رسانده است( 1384).

-        دادستان و دباغی در یافته هایشان نشان دادند که روش درمان چند وجهی در کاهش عوامل زیر بنایی و عمیق اضطراب مانند صفت اضطرابی پنهان و مولفه های اضطرابی مانند گرایش به گناهکاری موثرند( 1380).

-        بیابانگرددر یافته هایش نشان داد که درمان چند وجهی لازاروس در درمان اضطراب امتحان موثر است( 1380).

-        



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۴۴:۵۶ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

نظریه وجودی رولومی

مقدمه

تجربه های فراوان ثابت کرده که اساسی ترین مشکل مردم در حال حاضر،تهی بودن آنان است.تعمق در شکایت های مردم نشان می دهد که مشکل اصلی و زیر بنائی آنان نداشتن یک میل یا یک نیاز مشخص و معین است.

احساس تهی بودن معمولا ناشی از آن است که فرد خود را در تاثیرگذاری بر زندگی خود و دنیایی که در آن به سر می برد، ناتوان احساس می کند. ویژگی دیگر انسان امروزی، احساس تنهایی است که افراد معمولی آن را جدایی یا دور افتادگی و به قول بعضی ها «از خود بیگانگی» می نامند. (می ،ترجمه سید مهدی ثریا،1387)

دلیل جدی ترس از تنهایی این است که انسان در ارتباط با انسانهای دیگر خود را می شناسد و وقتی تنهاست و با دیگران در ارتباط نیست، از اینکه شناخت خودش را از دست بدهد و نداند چی است و چه کسی است وحشت می کند. (می ،ترجمه سید مهدی ثریا،1387)

دلیل دیگر؛ قابل قبول بودن در نظر دیگران، راهکار اصلی ما برای اجتناب از دلهره و اضطراب است. از این روست که همیشه سعی می کنیم به خودمان ثابت کنیم که در زندگی اجتماعی موفق هستیم.اما عامل مهمتر در دلهره مردم از گذشت زمان، وحشتی است که از تهی بودن و زندگی در خلا روحی و روانی دارند. در زندگی روزانه بی حوصلگی و حوصله سررفتگی نماد این دلهره و اضطراب است. (می،ترجمه سید مهدی ثریا،1387)

رواندرمانی وجودگرا به عنوان رویکردی فلسفی به مردم و مشکلات انسانیت و وجود، عمدتا به درون مایه های زندگی سروکار دارد تا به فنون. این درون مایه ها عبارتند از:

 مرگ و زندگی، آزادی، مسئولیت پذیری در قبال خود و دیگران، یافتن معنای زندگی وکنار آمدن با احساس پوچی، آگاه شدن از خود و نگریستن به فراسوی مشکلات موجود و وقایع روزمره و همچنین برقراری روابط صادقانه و صمیمی با دیگران.

اگر چه در این درمان از برخی فنون هم استفاده می شود ولی بیشتر بر معضلات و درون مایه ها تاکید می شود تا بر روشها. روان درمانی وجودی عمدتا نوعی نگرش نسبت به برخی مضامین محسوب می شود تا یک رشته فنون وروشها. رواندرمانی وجودی محصول کارهای فلاسفه اروپایی است.( شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

بستر شکل گیری فلسفه وجودی نسل بعد از جنون جنگ جهانی اول و جستجو برای معنی بعد از ویرانی جنگ جهانی دوم بود.گونه انسان قادر بود تا دست به خشونت و بیرحمی استثنایی بزند. برآورد شده که 61 میلیون نفر در جنگ جهانی دوم از بین رفتند.افراد به طرز قابل درکی هر روز دلمشغولی مرگ،وحشت،و ناامیدی بودند.چشم انداز مرگ و نیستی برای میلیونها نفر قریب الوقوع بود. (پروچاسکا،ترجمه سید محمدی،1390)

 این رویکرد در دهه 1950 – 1940 پدیدار شد.از افراد تاثیر گذار در این نظریه می توان از افراد زیر نام برد:

سورن کی یر کگارد (1855 – 1813) ، فردریش نیچه ( 1900 – 1844) ، مارتین هایدگر (1976 – 1889) ، ژان پل سارتر (1980 – 1905) ، مارتین باربر (1965- 1878) ، لودویک بنیز وانگر(1966-1881)

مشهورترین نویسنده معاصر رواندرمانی وجودی رولومی است که تحت تاثیر عقاید بینسوانگر و باس بود.رویکرد می به رواندرمانی تلفیقی از مفاهیم روانکاوانه و مضامین وجودی است.

زندگینامه رولومی:

رولومی (1994-1909) ابتدا در اوهایوزندگی می کرد و بعد به همراه 5 برادر و یک خواهرش به میشیگان نقل مکان نمود. زندگی خانوادگی اش ناخشنود بود، وضعیتی که در علاقه او به روانشناسی و مشاوره دخالت داشت. می در زندگی شخصی خود با نگرانی های وجودی و ناکامی در دو ازدواج، دست به گریبان بود. می در ماه های تابستان در یونان، به وین سفر می کرد تا تحت نظر آدلر مطالعه کند. وی به این نتیجه رسیده بود که بهترین راه برای کمک کردن به مردم از طریق روانشناسی است نه الهیات.

در حالی که می برنامه دکترای خود را دنبال می کرد،به سل مبتلا شد که به دو سال اقامت در آسایشگاه مسلولین انجامید.در طول مدت بهبودی،بیشتر وقت خود را صرف یادگیری در مورد ماهیت اضطراب کرد.آثار سورن کی یر کگارد نیروی محرکی برای پی بردن به ابعاد وجودی اضطراب بود.پل تیلیش(نویسنده کتاب جرأت بودن) حکیم الهی وجودی،که مرشد و دوست رولومی، می شد بیشترین تاثیر را بر وی داشت.

اغلب نوشته های می به ماهیت تجربه انسان،مانند تایید کردن قدرت و پرداختن به آن،پذیرفتن آزادی و مسئولیت و پی بردن به هویت خویش مربوط می شوند.وی از دانش غنی خود بر اساس ادبیات کلاسیک و دیدگاه وجودی خویش کمک گرفت. رولومی یکی از طرفداران اصلی رویکردهای انسان گرا به رواندرمانی و سخنگوی آمریکایی تفکر وجودی به گونه ای که در رواندرمانی به کار می رود بود. او باور داشت که رواندرمانی باید به افراد کمک کند تا به معنی زندگی خود پی ببرند و باید به جای حل مسئله به مسائل وجود بپردازد.مسایل وجود،یادگیری رسیدگی کردن به موضوعاتی چون میل جنسی و صمیمیت،پیرشدن،روبه روشدن با مرگ،و اقدام کردن در زندگی را شامل می شود.

به عقیده می،چالش واقعی برای افراد این است که بتوانند در دنیایی که تنها هستند و سرانجام مجبورند با مرگ رو به رو شوند،زندگی کنند.او باور داشت که فردگرایی باید با آنچه آدلر علاقه اجتماعی نامید متعادل شود.درمانگران وظیفه دارند به افراد کمک کنند تا راه هایی را برای بهبود جامعه ای که در آن زندگی می کنند،پیدا کنند. (کوری،ترجمه سیدمحمدی،1389)

  برداشت از ماهیت انسان

جنبش وجودی از احترام به انسان؛از کاوش کردن ویژگی های جدید رفتار انسان,و روش های گوناگون برای شناختن افراد حمایت می کند.

تمرکز فعلی رویکرد وجودی بر درمانجویانی است که در این دنیا احساس تنهایی می کنند و با اضطراب این انزوا رو به رو هستند.در درمان های وجودی انسانها دائما در حالت تحول،شکل گرفتن،تکامل یافتن و شدن هستند.انسان بودن اشاره دارد به اینکه ما به وجودمان پی می بریم و به آن معنی می دهیم.ما همان سوالهایی را مطرح می کنیم که فیلسوفان در طول تاریخ غرب مطرح کرده اند:من کیستم؟ چه چیزی را می توانم بدانم؟ چه کاری باید انجام دهم؟ چه امیدی می توانم داشته باشم؟ به کجا می روم؟ (شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

طبق رویکرد وجودی جنبه های اساسی شرایط انسان عبارتند از:

توانایی برای خودآگاهی: وقتی که آگاهی خود را از انتخاب های موجود بالا می بریم احساس مسئولیت خویش را درقبال پیامد این انتخاب ها نیز افزایش می دهیم. و خود آگاهی منشأ اغلب توانایی های دیگر انسان است.در سایه این توانایی طلیعه های زیر توسط درمانجو تجربه می شود.

-  آنها آگاه می شوند از خیلی جهات خود را در تصمیمات گذشته خویش محبوس نگه داشته اند و متوجه می شوند که می توانند تصمیمات تازه بگیرند.

-  آنها یاد می گیرند که محکوم به آینده ای مشابه گذشته نیستند،زیرا می توانند از گذشته درس بگیرند و از این رو آینده خود را از نو شکل دهند.

-  آنها به این آگاهی می رسند که به خاطر دل مشغولی به گذشته و برنامه ریزی برای آینده،زمان حال را از دست داده اند.

آزادی و مسئولیت: با اینکه درباره افکنده شدن به این دنیا حق انتخابی نداشتیم،اما نحوه ای که زندگی می کنیم و انسانی که قرار است بشویم،حاصل انتخاب های ماست.سارتر می گوید همواره با این انتخاب مواجه هستیم که چه آدمی قرار است بشویم و با این نوع انتخاب کردن،وجود داشتن هرگز به پایان نمی رسد.او احساس تعهد نسبت به انتخاب کردن برای خودمان را ضروری می داند.گناه وجودی گریختن از قبول تعهد یا تصمیم گرفتن برای انتخاب نکردن است.پذیرفتن مسئولیت شرط اصلی تغییر است.

تلاش برای هویت و رابطه با دیگران: مشکل خیلی از ما این است که از افراد مهم زندگی خود رهنمودها و عقایدی را درخواست کرده ایم،به جای اینکه به جستجوی درون خود اعتماد کنیم و پاسخهایی را به تعارض های زندگی خویش پیدا کنیم.

جرأت بودن: پی بردن به دلیل واقعی وجودمان و استفاده از آن برای فراتر رفتن از آن جنب های نیستی که ما را نابود می کنند جرأت می خواهد. یکی از عمیق ترین ترس های درمانجویان این است که درمی یابند هیچ جوهری، هیچ خودی،هیچ محتوایی وجود ندارد و آنها صرفا انعکاسی از توقعات دیگران از ایشان هستند.

تجربه تنهایی: اینجا فرض بر این است که بخشی از وضعیت انسان تجربه تنهایی است.احساس انزوا زمانی ایجاد می شود که تشخیص دهیم نمی توانیم برای تایید شدن خودمان به دیگران وابسته باشیم.ما برای گوش کردن به خود به چالش طلبیده شده ایم.قبل از اینکه بتوانیم واقعا کنار دیگری بایستیم،باید قادر باشیم تنها بایستیم.

جستجوی معنی: جستجو برای معنی،شالوده سلامت روانی و پادزهر خودکشی است. درمانجویان به وسیله مواجه شدن با هر شکلی از نیستی می توانند از معنی زندگی آگاه شوند.معنی زندگی امری انتزاعی نیست.افرادی که مدام از خود می پرسند « زندگی چه معنایی  دارد؟ » باید متوجه باشند که این،زندگی است که از ما می پرسد، چه معنایی به هستی خود می دهیم.

کنار گذاشتن ارزشهای کهنه: یکی از مشکلات درمان این است که امکان دارد درمانجویان ارزشهای کهنه را کنار بگذارند، بدون اینکه ارزشهای مناسب دیگری را جایگزین آن پیدا کند. وظیفه درمانگر این است که به توانایی درمانجودرکنارگذاشتن نظام ارزشی که به زندگی آنها معنی می دهد و آن را از درون خویش بدست آورده اند اعتماد کنند.

بی معنایی: مفهوم مرتبط با بی معنایی چیزی است که درمانجویان آن را گناه وجودی می نامند. این وضعیتی است که از احساس ناقص بودن یا پی بردن به اینکه آن چیزی نیستیم که باید می شدیم،ناشی میشود.

اضطراب به عنوان شرایط زیستن: اضطراب از تلاش های فرد برای زنده ماندن و حفظ کردن و دفاع کردن از وجود خویش ناشی می شود. احساس هایی که اضطراب به وجود می آورد،جنبه اجتناب ناپذیر شرایط انسان است.

رویکرد وجودی، ساختار پویشی اساسی فروید را حفظ می کند، اما محتوای کاملا متفاوتی دارد.در درمان وجودی این اعتقاد که «آگاهی از نگرانی های اساسی،اضطرابی را تولید می کند که حاصل آن،مکانیزمهای دفاعی است» جایگزین فرمول قدیمی فرویدی شده است که می گوید «سایق غریزی اضطرابی را تولید می کند که حاصل آن مکانیزم های دفاعی است»

وجود نگرها به جای اینکه در طی درمان به تدریج با اضطراب برخورد کنند، معمولا با آن روبه رو می شوند. چون اضطراب وجودی پیامد هشیاری است، پس تنها دفاع علیه آن، دروغگویی هشیار است. اولین منبع اضطراب از آگاهی زیاد ما نسبت به اینکه در یک زمان نامعلومی باید بمیریم ناشی می شود.

 تهدید بی معنایی پیشامد دیگر وجود انسان است که اضطراب ایجاد می کند. ما در جریان زندگی می خواهیم بدانیم چه کار با معنایی انجام می دهیم. بخشی از اضطراب ما ناشی از این آگاهی است که ما همان کسانی هستیم که برای زندگی خود معنی آفریدیم، و همان کسانی هستیم که اجازه می دهیم این معنی نابود شود. (پروچاسکا،ترجمه سید محمدی،1390) 

آگاهی از مرگ و نیستی: به نظر فرانکل مرگ را نباید تهدید دانست،بلکه مرگ ما را با انگیزه می کند تا به صورت کامل زندگی کرده و از هر فرصتی برای انجام دادن کاری معنی دار استفاده کنیم.اگر تشخیص دهیم که فانی هستیم می دانیم که برای کامل کردن طرحهای زندگی خود زندگی ابدی نداریم و هر لحظه موجود؛حیاتی است. (کوری،ترجمه سیدمحمدی،1389)

نظریه شخصیتی وجودی:

روانشناسی وجودی با انتقال های پویا یا دایم التغییری سر و کار دارد که در حین تغییر و تحول و شدن در انسان ها روی می دهند. وجودگرایی،ارتباط افراد را با دنیای عینی،دیگران و خودشان بررسی می کند. اضطراب محصول اجباری بودن انتخاب در دنیای سرشار از خصومت یا بی ملاحظگی است.(شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

شخصیت در این رویکرد،یک فرآیند پدیداری،شدن و هستی است که ثابت نیست،یا با صفت های خاص توصیف نمی شود. هستی نوعی فعل است،نوعی صفت فعلی که به فرآیندی فعال و پویا اشاره دارد.هستی یا وجود در درون شخص روی نمی دهد، بلکه بین افراد و دنیای آنها هم واقع می شود. وجود به بهترین وجه، به صورت «بودن در دنیا» درک می شود.

وجود نگرها با دو گانه نگری دکارتی که فرض می کند ذهن و بدن، تجربه و محیط،از هم جدا هستند مخالفند. هستی و دنیا جدانشدنی هستند،زیرا هر دوی آنها توسط فرد آفریده شده اند.از نظر پدیداری دنیایی که با آن ارتباط داریم،برداشت خودمان است و بسته به اینکه تا چه اندازه ای سنتی باشیم،کم و بیش برداشت ما از دیگران را منعکس می کند. (پروچاسکا،ترجمه سید محمدی،1390)

بودن در این دنیا:

فرق انسان ها با دیگر گونه های جانوری این است که می توانند بر خودشان و دیگران آگاه باشند..باس و بینسوانگر از اصطلاح دازاین یا بودن در این دنیا استفاده کرده اند. که عبارت است از اندیشیدن در مورد رویدادها و معنا بخشیدن به آنها.برخی این مفهوم را بودن برای بودن نیز مطرح کرده اند.منظور آنها این است که انسانها می توانند در مورد بسیاری از امور تصمیم بگیرند و بسیاری از امور را انتخاب کنند.آنها از عبارت دازاین گزینی استفاده می کنند، معنایش هم این است که شخص مسئول وجود خویش است.

می برای توصیف معنای کامل انسانیت از عبارت « من هستم » استفاده می کند. به نظر می این تجربه شدید «من هستم» پیش شرط حل مشکلات بیماران است و این یک تجربه شخصی است و به رابطه بیماران با درمانگر و جامعه ربطی ندارد.به نظر می تجربه «من هستم» مثل ایگوی فاعل در یک رابطه فاعل و مفعولی نیست بلکه معنایش این است که «من موجودی هستم که می تواند خودش را فاعل وقایع بداند» پس تجربه «بودن» با رشد و تحول ایگو فرق دارد. این یک تجربه هستی شناختی است که به علم بودن یا وجود یعنی هستی شناسی اشاره دارد. (شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

سه شیوه بودن:

وجود گرایان برای بودن در این دنیا سه شیوه متصورند:

 Umwelt : همان دنیای زیست شناختی یا محیط است.به طور کلی همان دنیای اشیاء ،محیط و موجودات زنده است.

Mitwelt : به معنای دنیای روابط است و حوزه روابط انسانی را شامل می شود.

Eignwelt : همان دنیای شخصی است و روابط افراد با خودشان را در برمی گیرد.

تمام حیوانات و انسانها Umwelt دارند که سایق ها،غرایز،قوانین طبیعی و چرخه هایی چون خواب و بیداری و زندگی و مرگ را پوشش می دهد. Mitwelt به روابط متقابلی اطلاق می شود که فقط انسانها دارند.روابط غریزی حیوانات به Umwelt تعلق دارد.

می به آگاهی طرفین از یکدیگر در مواجهات انسانی اشاره می کند.وقتی با شخصی همچون یک شی (مثلا یک شی قابل تمسخر یا جنسی) رفتار می شود انسانیت وی گرفته و با او مثل یک ابزار (Umwelt) یعنی وسیله ای برای ارضای نیازهای دیگران برخورد شده است.

Eignwelt یا دنیای شخصی چیزی بیش از یک تجربه درونی ذهنی است.Eignwelt خودآگاهی خاصی است که دنیا را بر مبنای آن می بینیم. بینسوانگر و می منتقد روانکاوی و شناخت درمانی و رفتار درمانی هستند چون به نظر آنها این مکاتب اصولا با Umwelt سرو کار دارند نه با Eignwelt.

نکته شایان ذکر اینکه این سه شیوه بودن همیشه با هم مرتبطند.انسانها به طور همزمان در محیط،روابط انسانی و خودآگاهی بسر می برند. مثلا کسی که مشغول غذا خوردن است چون عمل فیزیکی خوردن را انجام می دهد در دنیای زیست شناختی به سر می برد و چون با دیگران یا به تنهایی غذا می خورد در محدوده روابط انسانی است. همچنین می داند که در حال غذا خوردن است. (شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

زمان و بودن: زمان مورد توجه اکثر وجودگرایان بوده است و بسیاری از آنها زمان را محور معضلات وجودی می دانند و می گویند زمان از دیدگاه های متعددی قابل بررسی است. در Umwelt زمان همان چیزی است که «ساعت» یا تقویم نشان می دهد.در Mitwelt زمان کارکرد کمّی کمتری دارد. برای مثال نمی توانیم بر مبنای سالهای آشنایی افراد با یکدیگر بگوییم چقدر به یکدیگر اهمیت می دهند. در Eignwelt زمان با زمان ساعت رابطه کمی دارد.

درمانگران وجودگرا در کارهای خود روی آینده،گذشته وحال تمرکز می کنند. منظور آنها از آینده،آینده نزدیک است و حربه ای برای گریختن از گذشته یا حال نیست.در مورد گذشته نیز فقط روی تاریخچه و رشد و تحول تمرکز می کنند که در محدوده Umwelt می باشد.

می گذشته را اینگونه به آینده ربط می دهد« به یاد آوردن وقایع مهم گذشته خواه ناخواه به تصمیم بیمار در آینده بستگی دارد» .(شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

انزوا:

سه شکل دارد:

میان فردی: نتیجه فقر مهارتهای اجتماعی و محصول شکاف بین خود و دیگران است.

درون فردی: به معنای جدایی از بخش هایی از خویشتن است. مثل گسست هایی بین احساسات و افکار

وجودی: تابع بی همتا بودن فرد است.هیچ کس نمی تواند در هشیاری دیگری کاملا سهیم باشد. (آستاد،ترجمه فیروزبخت،1390)

 

اضطراب:

برای می و دیگر وجودگرایان،اضطراب مفهوم گسترده ای دارد.می دو نوع اضطراب را مطرح می کند:

اضطراب بهنجار و اضطراب روان رنجورانه

یکی از زیر مجموعه های مهم اضطراب بهنجار که بسیار مورد توجه رواندرمانگران وجودی است،اضطراب وجودی می باشد. انسانها باید با دنیای اطراف خویش مواجه شوند،نیروهای پیش بینی نشده را تحمل کنند و به طور کلی جای خود را در دنیا بیابند.

از نظر می و یالوم اضطراب بهنجار سه ویژگی دارد که آن را از اضطراب روان رنجورانه جدا می کند:

1) با وضعیت شخص در زندگی تناسب دارد

2) معمولا واپس رانده نمی شود.مثلا بیماری شدید باعث می شود به یاد مرگ بیفتیم.

3) فرصتی فراهم می کند تا با دو راهی های وجودی مواجه شویم.مثلا با مردن،مسئولیت و انتخاب

ولی اضطراب روان رنجورانه یک واکنش نامتناسب و نابجاست. مثلا شخصی که به دلیل ترس از بیمار شدن، دستهایش را قبل و حین غذا چندین بار می شوید.

ریشه این اضطراب بیمار، ترس هایی است که آنها را واپس رانده است.وی به جای کنار آمدن با قطعیت زندگی دستانش را بصورت وسواسی می شوید.درمانگران وجودی غالبا به بیماران کمک می کنند معضلات وجودی نهفته در پس اضطراب روان رنجورانه را بشناسند. (شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

زندگی و مرگ:

یک قطعیت در زندگی وجود دارد و آن هم این است که زندگی پایان پذیر می باشد.اگر چه نمی دانیم چطور و چه موقع می میریم ولی می دانیم حتما خواهیم مرد. وقوف بر مرگ با این که ترس آور است ولی می تواند زمینه ساز یک زندگی خلاق شود. (شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

آزادی؛مسئولیت پذیری و انتخاب:

حق زندگی،مسئولیت پذیری را نیز به همراه دارد. شاید به نظر برسد که اصطلاحات آزادی،مسئولیت پذیری و انتخاب ظاهرا ربطی به یکدیگر ندارند ولی آنها ربط ذاتی دارند. چون ما آزادیم راه هایی را انتخاب می کنیم که مناسب مسئولیتی هستند که در قبال زندگی خویش داریم و ارزشهایی را بر می گزینیم که برای ما اهمیت دارند.

از نظر سارتر این انتخابها هستند که خود واقعی ما را می سازند.رولومی در بحث آزادی از مفهوم اراده کردن استفاده می کند یعنی تبدیل مسئولیت به عمل. اراده کردن دو جنبه دارد: خواستن و تصمیم گرفتن

می بیماری روانی را نخواستن می داند که به معنی تو خالی بودن و ناامیدی است. بخشی از وظیفه درمانگران وجودی این است که احساسات مراجعان را در جهت خواستن و به اجرا گذاشتن تصمیم ها بسیج کنند.

هدف نهایی بسیاری از روان درمانگرهای وجودی خصوصا جورارد و بوگنتال رسیدن به اصالت است. اصالت یعنی خالص بودن و آگاهی از بودن خویش و شامل رو به رو شدن با محدودیت های وجود می شود. اصالت با انتخا بهای اخلاقی،معنای زندگی و انسانیت رابطه دارد. چون وجود گرایان بیشتر به بودن انسان ها توجه کرده اند،در مورد اصالت و ارزشها چندان کار نکرده اند.

از نظر رولومی آگاهی وجودی چهار مرحله دارد:

1) معصومیت و آمادگی تجربه اندوزی در طفولیت

2) واکنش نشان دادن به ارزش های دنیای اطراف در 2 یا 3 سالگی.کودکان کنش های والدین خود را یا می پذیرند یا تحمل می کنند یا نمی پذیرند و یا آنها را به کار می برند.

3) در این مرحله انسانها متوجه می شوند یک فردند.

4) در مرحله چهارم نیز از لاک خویش بیرون می آیند و می توانند دنیا و رابطه خودشان با آنرا در نظر بگیرند. (شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

 

فرآیند درمان:

از آنجا که هدف رواندرمانی وجودی اصالت است افزایش دادن هشیاری یکی از فرایندهای حیاتی است.که افراد از طریق آن به جنبه هایی از دنیا و خودشان که با دروغگویی آن را پنهان  ساخته است،پی می برند.پس درمان باید شامل فرآیندهایی باشد که فرد از طریق آنها بتواند خود را به صورت فاعل یا عاملی احساس کند که قادر است از طریق بالا بردن حق انتخاب ها زندگی اش را هدایت کند.

در درمان وجودی تکنیک ها کم اهمیت هستند. وجودنگرها معتقدند باید درمانجویان را ترغیب کرد با درمانگر رابطه ای اصیل برقرار کنند و بدین ترتیب به طور فزاینده ای از خود به عنوان فاعل،آگاه شوند و احساس کنند با درمانگر فرقی ندارند؛ تا آنجا که خودشان تصمیم بگیرند چه موقعی درمان پایان یابد.

وظیفه درمانگر وجودگرا با درک دنیای پدیداری بیمار آغاز می شود. روش پدیدارشناختی بر بی واسطه بودن تجربه، درک تجربه،معنی آن تجربه و مشاهده با کمترین سوگیری تمرکز دارد.سنگین ترین و مهم ترین وظیفه درمانجو در طول درمان این است که گزینه های خود را به درستی بازبینی کرده،گزینه های جدیدی را شناسایی نماید و بتواند خود را به صورت فاعلی تجربه کند که قادر است اختیار زندگی خویش را در دست بگیرد.بعد از اینکه درمانجو از گزینه های جدید آگاه شد،این اوست که باید تصمیم بگیرد کدام گزینه را انتخاب کند و اضطراب ناشی از مسئولیت انتخاب خود را احساس کند و با آن به سر برد.پس مسئولیت سنگین انتخاب آشکارا بر دوش درمانجوست. (شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

 هدف های درمان:

هدف اصلی بسیاری از سیستم های درمانی قادر ساختن افراد به پذیرفتن آزادی و مسئولیت عمل کردن است.

هدف درمان وجودی این است که به درمانجویان کمک شود به سمت اصالت پیش بروند و تشخیص دهند چه موقعی خود را فریب می دهند. می معتقد است که افراد با این خطای خودیاری که از درون گرفتار هستند برای درمان مراجعه می کنند و انتظار دارند یک نفر (درمانگر) بتواند آنها را آزاد کند. بنابراین هدف رواندرمانی مداوا کردن درمانجویان به مفهوم مرسوم آن نیست بلکه هدف این است که به آنها کمک شود از کاری که انجام می دهند آگاه شوند و از نقش قربانی رهایی یابند.درمان فرآیند شکوفا کردن شادابی در درمانجوست.

افزایش آگاهی هدف اصلی درمان وجودی است طوری که به درمانجویان امکان می دهد دریابند که امکانات دیگری هم وجود دارند که قبلا تشخیص داده نمی شدند. درمانجویان به این نتیجه می رسند که قادرند تغییراتی را در نحوه بودن خویش در این دنیا ایجاد کنند.(شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

بوگنتال سه وظیفه اصلی درمان را مشخص میکند:

1) کمک کردن به درمانجویان در تشخیص دادن این موضوع که آنها در فرایند درمان به خودی خود کاملا حضور ندارند و بدانند که این حالت می تواند آنها را خارج از درمان محدود کند.

2) حمایت از درمانجویان در رو به رو شدن با اضطراب هایی که مدت طولانی از آنها اجتناب کرده اند.

3) کمک به درمانجویان در بازنگری خود و دنیای خویش به صورتی که اصالت بیشتری را در ارتباط با زندگی پرورش دهند.

وظیفه و نقش درمانگر:

درمانگران وجودی عمدتا به شناختن دنیای ذهنی درمانجویان اهمیت می دهند تا به آنها کمک کنند به آگاهی و گزینه های تازه ای برسند. تمرکز روی شرایط فعلی درمانجویان است نه روی کمک کردن به آنها در بازیابی گذشته خویش. معمولا درمانگران وجودی در انتخاب روش درمان خود آزادی عمل زیادی دارند به طوری که روش آنها نه تنها از درمانجویی به درمانجوی دیگر بلکه با یک درمانجو در مراحل مختلف فرآیند درمان تفاوت دارد.درمانگران وجودی به افراد در پی بردن به دلیل « گیر کردن » آنها کمک می کنند. در طول فرآیند درمان،برای برقراری رابطه ای که مشاور را قادر سازد درمانجو را بهتر درک کند و به چالش بطلبد فنون در درجه دوم اهمیت قرار دارند. درمانگران وجودی برای اجتناب درمانجو از درمان اهمیت خاصی قائلند.آنها از درمانجویان می خواهند مسئولیت بپذیرند. مراجعان آنها معمولا افرادی است که وجود محدودی دارند،این درمانجویان آگاهی محدودی از خود دارند و اغلب از ماهیت مشکلات خود بی خبرند.آنها گزینه های معدودی را برای پرداختن به موقعیت های زندگی می شناسند و احساس می کنند گیر افتاده یا درمانده هستند.(کوری،ترجمه سیدمحمدی،1389)

وظیفه اصلی درمانگراین است که درمانجویان را با نحوه ای که وجود محدودی را اداره می کنند یا نحوه ای که گیر کرده اند مواجه ساخته و کمک به آنها تا از نقش خود در به وجود آوردن این وضعیت آگاه شوند.وقتی که درمانجویان از عواملی در گذشته یا شکل های طاقت فرسای وجود فعلی خود آگاه شوند،می توانند مسئولیت تغییر دادن آینده خویش را قبول کنند. (کوری،ترجمه سیدمحمدی،1389)

وظیفه درمانجو:

در حالیکه در روان کاوی گفته می شود هر چه به ذهنت می رسد بازگو کن، رهنمود وجودنگری این است که هر چه می خواهی باشی،همان باش. بیماران اجازه دارند خود را همان گونه که معمولا با دنیا ارتباط برقرار می کنند نشان دهند.

درمانگر،در اوایل درمان مداخله اندکی دارد. به تدریج بیماران ترغیب می شوند آزادانه و صادقانه،هر آنچه را که در حال حاضر تجربه می کنند،ابراز نمایند،هر چند به طور سنتی این گونه ابراز «آزاد» در واقع به ابراز کلامی و رفتاری محدود می شود. (پروچاسکا،ترجمه سید محمدی،1390)

درمانجویان از همان لحظه آغاز درمان،با مسئولیت سنگین انتخاب مواجه می شوند. این مسئولیت زمانی آشکار می شود که آنان به قول الن برگربا kairos مواجه می شوند که عبارتند از لحظه های بحرانی انتخاب در درمان.یعنی آنجا باید تصمیم بگیرد،آیا خطر تغییر دادن جنبه های اساسی از وجودش را بپذیرد یا نه. تجربه باز کردن درها به روی خویشتن اغلب ترسناک،هیجان انگیز،شادی بخش،افسرده کننده یا آمیزه ای از تمام اینهاست.وقتی درمانجو می گوید که عاجز و ناتوان است، به آنها یادآور می شود که سفر آنها به سمت آزادی،با قرار دادن یک پا جلوی پای دیگر برای رسیدن به دفتر او شروع شده است. با اینکه دامنه آزادی های افراد محدود است اما با برداشتن گام های کوچک این دامنه گسترش می یابد.(کوری،ترجمه سید محمدی،1389)

رابطه بین درمانگر و درمانجو:

برای رواندرمانی وجودی، رابطه درمانی هم بخشی از فرآیند تغییر و هم منبع اصلی محتواست.روان درمانگر بیمار را به مواجهه اصیل ترغیب نموده و به او کمک می کند،از شیوه های اجتناب از مواجهه،مثل اصرار بر بیمار ماندن،آگاه شود.

رابطه درمانی به عنوان منبع محتوا،سبک های وجود و دروغگویی بیمارگون بیمار را به اینجا و اکنون می کشاند.این دروغها و فعل پذیری ها به نوعی رابطه انتقالی می انجامد که اولین محتوایی است که باید آن را تحلیل یا هشیار کرد تا بیمار بتواند مواجهه را،آزادانه آغاز کند.

به زبان راجرزی،وجودنگرها قبول دارند که در آغاز،درمانگر باید از بیمار همخوان تر و اصیل تر باشد. هم خوانی درمانگر، برای اینکه بتواند در درمان اصیل باشد،یک ضرورت است.با این حال وجود نگرها،قبول ندارند که توجه مثبت درمانگر نامشروط باشد.درمانگر برای اصیل بودن،فقط می تواند به صداقت و اصالت، اما نه به درغگویی و آسیب، با توجه مثبت پاسخ دهد.

درمان سفری است که درمانگر و درمانجو ان را طی می کنند،سفری که دنیا را به صورتیکه درمانجو درک و تجربه می کند،عمیقا کند و کاو می کند. اما این جستجو ایجاب می کند که درمانگر هم با دنیای پدیداری خود در تماس باشد.

محور رابطه درمانی احترام است که منظور، ایمان داشتن به توانایی درمانجویان برای مقابله کردن صادقانه با مشکلاتشان و قابلیت آنها در کشف کردن راه های دیگرِ بودن است. (پروچاسکا،ترجمه سید محمدی،1390)

کاربرد فنون و روشهای درمانی:

درمان وجودی برای افرادی که با بحران های رشد کنار می آیند؛دستخوش اندوه و فقدان شده اند؛با مرگ یا تصمیم مهمی در زندگی رو به رو شده اند،بسیار مناسب است. نمونه هایی از این نقاط عطف مهم که شاخص گذر از یک مرحله زندگی به مرحله دیگر است عبارتند از: کشمکش برای هویت در نوجوانی،کنار آمدن با ناامیدی های احتمالی در میانسالی،سازگار شدن با وضعیتی که فرزندان خانه را ترک کرده اند،کنار آمدن با ناکامی هایی در زندگی زناشویی و شغلی و رسیدگی کردن به محدودیت های جسمانی فزاینده هنگام پیری.(شارف،ترجمه فیروزبخت،1390)

رویکرد وجودی کمک کرده است که انسان دوباره کانون توجه قرار گیرد. امتیاز این رویکرد این است که برداشت تازه ای از مرگ به عنوان نیروی مثبت، نه تصوری مخوف ارائه داده است. وجودنگرها به برداشت تازه ای از اضطراب، گناه،ناکامی،تنهایی و بیگانگی خدمت کرده اند.

دیدگاه وجودی چارچوبی را برای آگاه شدن از مسائل همگانی انسان تامین می کند.یکی از خدمات عمده رویکرد وجودی،تاکید آن بر کیفیت انسانی رابطه درمانی است.این جنبه، احتمال ماشینی کردن روان درمانی و از این رو انسانیت زدایی کردن آن را کاهش می دهد.(کوری،ترجمه سیدمحمدی،1389)

رویکرد وجودی از این نظر که به فن گرایش ندارد با اغلب درمانهای دیگر تفاوت دارد.مداخله های درمانگران وجودی بر مبنای دیدگاههای فلسفی درباره ماهیت وجود انسان استوار است. درمانگران وجودی آزادند تا هر فنی را که مناسب می دانند، از گرایش های درمانی دیگر استفاده کنند.قاعده اصلی کار وجودی را،پذیرا بودن نسبت به خلاقیت فردی درمانگر و درمانجو می داند. او معتقد است که درمانگران وجودی باید مداخله های خود را با شخصیت و سبک خودشان هماهنگ کنند و نسبت به نیاز هر درمانجو حساس باشند.

دوزن- اسمیت در رابطه با فنون درمانی خاطر نشان می سازد که رویکرد وجودی به خاطر تاکید نکردن روی فنون شهرت دارد. درمانگر باید به قدر کافی به عمق برسد و نسبت به زندگی خود گشوده باشد تا خطر کند و در آبهای گل آلود درمانجویان برود، بدون آنکه غرق شود. او معتقد است درمانگرانی که حضور ملموس دارند، در حالیکه درمانجویان آنها عمیق ترین مسائل خود را کاوش می کنند، وجود خود را نیز در معرض تغییر قرار می دهند. استفاده از خود (self) محور درمان است. (پروچاسکا،ترجمه سید محمدی،1390)

مراحل مشاوره وجودی:

1) کمک به درمانجویان در مشخص کردن و روشن کردن فرض های آنها در مورد دنیا

2) بررسی منبع و اقتدار نظام ارزشی کنونی

3) کمک به افراد در به عمل آوردن آنچه در مورد خودشان آموخته اند .درمانجویان معمولا به توانمندی های خود پی می برند و راه هایی را برای به خدمت در آوردن این توانمندی ها برای وجود هدفمندشان پیدا می کنند.

انتقادات:

انتقاد عمده از این رویکرد این است که اصول و کاربست های روان درمانی را به صورت منظم بیان نمی کند.این سبک اصطلاحات مبهم و کلی مانند خودشکوفایی،اصالت،بودن در این دنیا تعریف می کند.این بی دقتی گاهی موجب سردرگمی می شود و اجرای پژوهش را درباره فرآیند یا نتایج درمان وجودی با مشکل روبه رو می سازد.

درمانگران مبتدی و حرفه ای که ذهنیت فلسفی ندارند،بسیاری از مفاهیم وجودی را نخوت آمیز و مبهم می دانند و آن دسته از مشاورانی که خود را به این فلسفه نزدیک می دانند،اغلب هنگامی که سعی دارند آن را در عمل پیاده کنند،در انجام آن عاجزند.فقدان جهت و راه حل های عینی،درمان وجودی را به ویژه برای درمانجویان اقلیتی که جویای درمان هستند،نامناسب می سازد.

وجود نگری از نظر درک شرایط انسان غنی است،اما از لحاظ نظریه درمان نابسنده است.بی توجهی وجودنگرها به ارزیابی علمی روان درمانی،بسیاری از درمانگران را به بی منطقی ترغیب می کند.تا به آنجا که هیچ مسئولیتی در قبال ارزیابی کارآیی روش خود احساس نکنند.(کوری،ترجمه سید محمدی 1389)

  

منابع:

 کری؛جرالد(1389) نظریه و کاربست مشاوره و رواندرمانی، ترجمه یحیی سید محمدی،.تهران؛ارسباران

آستاد؛کارول شاو(1390) نظریه های رواندرمانی و مشاوره ،ترجمه مهرداد فیروز بخت،.تهران؛ویرایش

شارف،ریچارد(1390) نظریه های مشاوره و رواندرمانی، ترجمه مهرداد فیروزبخت،.تهران؛رسا

پروچاسکا،جیمز او؛نورکراس،جان سی(1390) نظریه های رواندرمانی، ترجمه یحیی سیدمحمدی ؛تهران؛رشد

می،رولو(1387) ؛ انسان در جستجوی خویشتن؛ ترجمه سید مهدی ثریا،تهران؛ خجسته



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۴۴:۵۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

ویلیام گلاسر

                                                

                                                   "ویلیام گلاسر"

زندگی نامه

ویلیام گلاسر(1925)در دانشکاه کیس  وسترن رزرو در شهر کلیولند ایالت اوهایو تحصیل کرد.دانش آموخته رشته های مهندسی شیمی ،روانشناسی بالینی و روانپزشکی است.

گلاسر همان ابتدای کار مدل فرویدی را رد کرد  آن هم بدلیل اینکه با مطالعه ای که روی افراد بزهکار و مصرف کنندگان مواد انجام داد نتیجه گرفت که روانشناسی بیرونی ناکارامد است.

اساس واقعیت درمانی این است که ما در قبال آنچه که تصمیم می گیریم انجام دهیم ،مسئولیم.

فرض بنیادی این است که تنها چیزی که میتوانیم کنترل کنیم زندگی جاری خودمان است.گلاسر ابتدا از نظریه کنترل آگاه شده بود و بعد با اصلاح کردن و توضیح دادن آن نام آن را به نظریه انتخاب تغییر داد.

واقعیت درمانگران معتقدند که مشکل اساسی اغلب درمان جویان این است که آنها درگیر رابطه ای ناخوشایند یا فاقد چیزی اند که بتوان آن را رابطه نامید.بیشتر مشکلات درمانجویان از ناتوانی آنها در برقرار کردن رابطه ،صمیمی شدن با دیگران یا برقرار کردن رابطه ای رضایت بخش با حداقل یک نفر در زندگی آنها ناشی می شود.

بنظر گلاسر بجز در مواقعی که برای مقاصد بیمه ضروری  باشد نباید به درمانجویان برچسب تشخیصی زده شود و معتقد است که بیماری روانی ،اختلالاتی مثل آلزایمر ،صرع و عفونتهای مغزی اند-اختلالهایی که با آسیب مغزی ملموس ارتباط دارند.

درمان عمدتا به این صورت اجرا می شود که به درمانجویان یاد می دهند هنگام تعامل کردن با افرادی که در زندگی به آنها نیاز دارند،انتخابهای موثرتری کنند.واقعیت درمانی در مشاوره ،مدد کاری ،مداخله در بحران،مدیریت نهادی و پیشرفت جامعه کاربرد دارد.

ده اصل بدیهی در تئوری انتخاب:

1)     تنها فردی که می توانیم رفتارش را کنترل کنیم ،خود ما هستیم.

2)     تنها چیزی  که می توانیم به فرد دیگری بدهیم«اطلاعات »است.

3)     تمام مشکلات دامنه دار و پایدار روان شناختی از مشکلات ارتباطی نشأت می گیرند.

4)     وجود یک رابطه مشکل دار همواره بخشی از زندگی کنونی ماست.

5)     آنچه در گذشته بر ما رفته است بر شرایط کنونی ما اثر شگرف دارد.اما ما می توا نیم نیازهای بنیادین خود را بطور مناسبی ارضا نموده و برای آینده طرح وبرنامه ریزی انجام دهیم.

6)      هریک از ما لرضا نموده  وبرای ارضاء  آنها در آینده طرح و برنامه ریزی انجام دهیم .

7)     تمام آنچه از ما  سر می زند «فقط یک رفتار»است.

8)      تمام رفتار های ما از یک کلیت برخوردار اسنت که از 4مؤلفه (بخش )تشکیل شده است.

1-فکر 

2-احساس

3-فیزیولوژی(کار کرد بودن یا احساسات جسمانی)

4-عمل

9)     تمام رفتار کلی ما انتخاب شده است.ما بر عناصر و مؤلفه های عمل و فکر به صورت مستقیم کنترل داریم و بر بخش  احساست و فیزیولوژی  بصورت غیر مستقیم از طریق انکه چگونه فکر یا عملی را انتخاب کنیم،کنترل داریم.

10) تمام رفتار کلی ما بوسیله«فعل» یا «اسم» خاصی نامگذاری شده و فابل شناسایی  اند.مثلا:افسردگی(لسم)،افسردگی کردن(فعل) یا ترس(اسم)،ترسیدن(فعل)..(جزوه دکتر علی صاحبی).

مفاهیم بنبادی

برداشت از ماهیت انسان:انسان به صورت لوح سفید نیست که دنیای پیرامون ما را با انگیزه کند بلکه انسان با پنج نیازژنتیکی بقا،محبت و تعلق پذیری ،قدرت یا پیشرفت ،آزادی یا استقلال و تفریح بدنیا می آییم.

دنیای کیفی:ما نیاز خود را مستقیما ارضا نمی کنیم ،آنچه که ما انجام می دهیم این است که هرکاری که انجام می دهیم و باعث میشود احساس خوبی کنیم،حفظ می نماییم.ما این دانش را در محل خاصی از مغزمان ذخیره می کنیم که دنیای کیفی نامیده میشود.این دنیا شبیه آلبوم عکس است که کاملا بر مبنای نیاز ما استوارند.انسان مهمترین عنصر دنیای کیفی است.(جرالد کری،ترجمه سید محمدی1390).

نیازها:نیاز ها توسط مغز قدیم و مغز جدید ارضا می شوند.منظور از مغز جدید همان قشر مخ است.مغز قدیم نیز بخشهایی از مغز است که زیر قشر مخ قرار دارد.مغز قدیم نیازهای فیزیولوژیک و تولید مثل  را برطرف می کند مثل گرسنگی ،تشنگی و نیاز به سر پناه.

مغز جدید نیازهای روانشناختی را برطرف می کند.اکثر مشکلات روانی محصول عدم ارضای نیازها در مغز جدید می باشند.

گلاسر به چهار نیاز اساسی اشاره کرد:

تعلق خاطر:شامل نیاز به عشق و شراکت می باشد که توسط دوستان و خانواده و... ارضا می شود.

نیاز به قدرت وبهتر از دیگران بودن :با نیاز به تعلق خاطر تعارض دارد.

آزادی:یعنی دوست داریم مطابق میل خودمان زندگی کنیم.

تفریح:یعنی خندیدن،شوخی کردن،مطالعه کردن و ... .(شارف،ترجمه فیروزبخت 1390)

رفتار کامل: تمام رفتار ما با چند مورد استثناء انتخاب شده هستند.هر رفتار کامل نهایت تلاش ما برای بدست آوردن چیزی است که می خواهیم با آن نیاز های خودمان را ارضا کنیم . رفتار کامل به ما  می آموزد که تمام رفتارها از چهار عنصر جدانشدنی تشکیل می شوند-عمل کردن-فکر کردن –احساس کردن و فیزیولوژی –که با تمام اعمال ،افکار و احساس ما همراه است.(جرالد کری،ترجمه سید محمدی1390)

عمل:به رفتار فعال اطلاق می شود مثل راه رفتن،حرف زدن یا حرکت کردن که یا ارادی اند یا غیر ارادی اند.

تفکر:هم شامل افکار ارادی هم غیر ارادی مثل خیالبافی و خوابها می شود.

احساسات:شامل شادی ،رضایت،دلهره،و دیگر احساسات خوشایند و درد ناک می شود.

فیزیولوژی:شامل مکانیزم های بدنی ارادی و غیر ارادی است مثل عرق کردن و ادرار کردن.(کارل شاو آستاد،ترجمه فیروزبخت)

گلاسر رفتار انسان را به یک اتومبیل تشبیه می کند.نیاز های اساسی انسان موتور ماشین هستند.این ماشین توسط خواسته ها هدایت می شود.چرخهای عقب آن هم احساسات وفیزیولوژی است.انسانها روی احساسات و فیزیولوژی به نسبت چرخهای جلو (تفکر وعمل)کنترل  کمتری داررند  کمتر می توانند آنها را هدایت کنند.عمل وتفکر درست مثل چرخهای جلو ی ماشین جهت رفتار را تعیین می کنند.طبق نظریه کنترل تغییر دادن مستقیم احساس و فیزیولوژی بدون کمک گرفتن از عمل و تفکر دشوار است.(شارف،ترجمه فیروزبخت)

 

گلاسر از واژه افسرده بودن ،سردرد داشتن ،عصبانی بودن و مضطرب بودن که به فقدان مسئولیت اشاره دارد استفاده نمی کند  بلکه بهتر است از افعال افسرده کننده ،سردرد آور،عصبانی کننده و مضطرب کننده استفاده شود.(جرالد کری ،ترجمه سید محمدی)

بنظر گلاسر افراد به چهار دلیل افسرده بودن را انتخاب می کنند:

 

1)     عصبانیت خود را کنترل میکنند.

2)     از دیگران کمک می گیرند.

3)     بی میلی خود را برای انجام کارها ی موثر را توجیه می کنند.

4)     به  آنها امکان می دهد که روی دیگران تسلط پیدا کنند.(شارف ،ترجمه فیروزبخت).

چهار گام اساسی در فرایند واقعیت درمانی

1)بررسی خواسته ها:(چه می خواهی و دنبال چه هستی؟)

فهمیدن خواسته های مراجع در فرایند مصاحبه واقعیت درمانی  بسیار اساسی است.این بخش تلاشی برای دستیابی به محتوا ی دنیای مطلوب مراجع است.

در ادامه این فرایند از مراجع پرسیده می شود که چگونه بطور مؤثر این تصاویر دنیای مطلوب خود را جستجو و دنبال می کند.

2 )اقدامات/کنش ها: (چه اقدامی می کنی؟)

از این سوال برای جمع آوری اطلاعت درباره رفتار کلی  و برداشت فرد از آنچه اتفاق افتاده یا اکنون اتفاق می افتد استفاده می کنیم.

دراینجا سعی بر این است تا داده ها وبرداشت های مراجع کننده در خصوص مسئله کنونی را بدست آوریم.

3 )ارزیابی:(آیا مفید است یا مضر)

این پرسش زمانی مؤثر است که بصورت غیر انتفادی به مراجع کمک کند تا خودش به عنوان داور ارزیابی کند.

که آنچه انجام می دهد اورا به هدفش میرساند یا خیر؟

رفتارش موثر است یا خیر؟

دیگران هرچه به ما بگویند که کاری که میکنیم  بی فایده و بی اثر است ما رفتار مان را تغییر نمی دهیم.تا این که خودما به این نتیجه برسیم.

4 )طرح عملی:

چه کار دیگری می توانی انجام دهی ؟چه گزینه دیگری را می توانی انتخاب کنی؟

در شرایط ایده آل مراجع خودش به یک طرح تحقیق خواهد رسید و ایده ای را ارئه خواهد کرد.

اما در اکثر مواقع آنها نمی دانند که چه کار باید بکنند.در واقع به خاطرهمین است که کارشان به نزد ما کشیده می شود.

در چنین مواقعی لازم است که مشاور چندین پیشنهاد به مراجع ارائه کند تا خود مراجع ازمیان آنها یکی را انتخاب کرده و عمل کند.

قبل از ارائه پیشنهاد بهتر است از او  بپرسیم که آیا پیشنهادی را می خواهد یا نه؟(جزوه  دکتر علی صاحبی)

ویژگی اساسی واقعیت درمانی :

تاکید بر انتخاب و مسئولیت: واقعیت درمانگران طوری با افراد برخورد می کنند ،"انگارکه" آنها حق انتخاب دارند.

ردکردن انتقال: گلاسر معتقد است که انتقال راهی است برای اینکه درمانگر و درمانجو از خودشان بودن اجتناب کنند.

اگر درمانجو بگوید من شمارا مانند پدر یا مادرم می بینم درمانگر با قاطعیت می گوید  من پدر یا مادر شما یا هرکس دیگر شما نیستم بلکه  خودم هستم.

حفظ کردن درمان در زمان حال: گلاسر قبول دارد که نتیجه گذشته خویش هستیم ولی قربانی گذشته خود نیستیم مگر که چنین انتخاب کرده باشیم.

هر اشتباهی  که در گذشته صورت گرفته باشد به زمان حال ارتباطی ندارد ما فقط می توانیم نیازهای خود را در زمان  حال ارضا کنیم.

اجتناب از تمرکز ر نشانه ها: تمرکز روی نشانه ها یعنی تمرکز روی گذشته.نشانه ها فقط تا زمانی ادامه می یابند که  برای پرداختن به رابطه ای ناخوشایند یا ناکافی نیازهای اساسی مورد نیاز باشند.

به چالش کشیدن دیدگاههای سنتی درباره ی بیماری روانی: این که افراد مبتلا به نشانه های جسمانی  و روانی مشکل ساز ،بیمار روانی اند مورد تائید گلاسر نمی باشد.

وظیفه درمانگر:اولین وظیفه درمانگران برقرار کردن رابطه با درمانجویان است.

وظیفه مهم دیگر این است که به درمانجویان آموزش دهند چگونه خود را ارزیابی کنند.

فنون درمان: کاربست واقعیت درمانی بصورت چرخه مشاوره است که از دو عنصر اصلی تشکیل می شود:

1)محیط مشاوره          2)اجرای روشهای تغییر رفتار

این چرخه با برقرار کردن رابطه کاری با درمانجویان آغاز میشود.

محیط مشاوره: واقعیت درمانی نیازمند یک محیط حمایت کننده ،پذیرا وغیر جبری است.که در آن  کار غیرمنتظره،شوخی،خویشتن بودن مشاور،خود افشاگری،خلاصه کردن و اخلاقی بودن درمانگر باید انجام پذیرد. (جرالد کری ،ترجمه سید محمدی)

مشخصه منحصر به فرد واقعیت درمانی :1- مبتنی بر خود سنجی 2-فرایند مداری 3-نگاه غیر مرضی بر مشکلات و تمرکز بر حل مسئله .(جزوه دکتر علی صاحبی)

فرایند واقعیت درمانی:

1)ایجاد یک محیط دوستانه: مشاور باید نشان  دهد که دلسوز مراجع است و دوست دارد در مورد هر چیزی که شایسته  تغییر است با مراجع صحبت کند.

2)کشف خواسته ها و نیاز های مراجع: بررسی اینکه فرد چه می خواهد.

3)ارزیابی: در این مرحله از مراجع می خواهد ارزش رفتار خود را بررسی کند که آیا آن رفتار آنها را به خواسته هایشان میرساند یا خیر.

4)برنامه ریزی وعملکرد بهتر: انجام رفتارهایی برای ارضای بهتر نیازها.

5)تعهد به برنامه ها: که مربوط به قابل اجرا بودن برنامه ها می شود که با مراجع قرار داد کتبی می بندند.

6)نپذیرفتن بهانه: هیچ عذری را برای عدم اجرای برنامه ها نمی پذیریم

7)ممنوع بودن تنبیه یا انتقاد: نباید مراجع را بخاطر اعمالش مورد انتقاد قرار دهیم.

8)تسلیم نشدن: تغییر برای برخی مراجعان دشوار است در این شرایط اگر به نتیجه نرسیدیم باید فرایند اکتشاف ،ارزیابی و تعهد دوباره تکرار شود نه اینکه کار را خاتمه دهیم.(شارف،ترجمه فیروزبخت)

 

روشهای تغییر:

تغییر همیشه یک انتخاب است. واقعیت درمانگران از درمانجویان می پرسند از درمان چه میخواهند.

وقتی درمانجویان بفهمند که فقط می توانند رفتار خودشان را کنترل کنند درمان در مسیر خود قرار می گیرد.باقی درمان روی نحوه ای که درماجویان بتوانند انتخابهای بهتری کنند تمرکز می کند.

بنظر گلاسر روشهایی که به تغییر منجر می شوند بر این فرض استوارند که انسانها در صورتی برای تغییر انگیزه دارند که 1)متقاعد شده باشند که رفتار جاری آنهاچیزی را که دوست دارند برای آنها تامین نمی کندو 2)معتد باشند که می توانند رفتارهای دیگری را انتخاب کنند که آنها را به چیزی که می خواهند نزدیکتر کند.

سیستم WDEP                              

W(WANTS):خواسته ها ونیازها

DIRECTION)D):جهت وانجام دادن

E(EVALUATION):ارزیابی

P(PLANING):برنامه ریزی

خواسته ها و نیازها:در این مرحله به کاوش خواسته ها و نیازهای درمانجو می پردازیم یعنی همان بررسی آلبوم عکس یا دنیای کیفی مراجع.

مثال:-اگر شما فردی بودید که آرزویش را دارید چه جور آدمی بودید؟

-اگر آنگونه  که دوست دارید زندگی می کردید چه می کردید؟

-چه خواسته ای دارید که بنظر نمی رسد از زندگی بدست آورید؟

جهت وانجام دان :درمانگر فقط به رفتار جاری می پردازد و می پرسد اکنون چه کاری انجام میدهید؟هفته گذشته عملا چه کاری انجام دادید؟در هفته گذشته چه کار متفاوتی دوست داشتید انجام دهید؟چه چیزی اجازه نداد تا کاری را که  می گویید دوست دارید انجام دهید ،انجام ندهید؟فردا چه کار خواهید کرد؟

درمانگر می خواهد ببیند فرد چه کاری برای برای رسیدن به هدفش انجام می دهد.

ارزیابی:محور واقعیت درمانی درخواست از درمانجویان برای انجام خودسنجی های زیر است:

-آیا رفتار فعلی شما آنچه را که اکنون می خواهید برای شما تامین می کند ؟

-و آیا شما را در جهتی که دوست دارید پیش می برد؟

سوالهایی از این قبیل پرسیده می شود:

-آیا کاری که انجام می دهید به شما کمک می کند یا آزارتان می دهد؟

-آیا رفتار شما برایتان مفید است؟

آیا کاری که شما انجام می دهید خلاف مقررات است؟

-تا چه اندازه خود را نسبت به فرایند درمان و تغییر دادن زندگی خود متعهد می دانید؟

درخواست از درمانجویان برای ارزیابی هریک از عناصر رفتار کامل آنها ،تکلیف اساسی واقعیت درمانی است.

بدون خودسنجی  صادقانه بعید است که درمانجویان تغییر کنند.فرایند ارزیابی عناصر انجام دادن،فکر کردن ،احساس کردن،و فیزیولوژی رفتار کامل در چارچوب مسئولیت درمانجوست.

برنامه ریزی برای عمل:فرایند برنامه ریزی و اجرای آن  افراد را قادر می سازد تا بر زندگی خود کنترل موثری کسب کنند.برنامه ،نقطه شروع یا جای پایی در زندگی  را در اختیار درمانجو قرار می دهد.مشاور در طول مرحله ی برنامه ریزی مرتبا درمانجو را ترغیب می کند تا پیامد های انتخابها واعمال خود را بپذیرد.

یک برنامه خوب باید ویژگی های زیر را داشته باشد:

- در محدوده ی انگیزش و توانایی های درمانجو باشد.

- ساده و درک آن راحت باشد.عینی و قابل اندازه گیری باشد.

- برنامه روال مثبتی را در بر داشته باشد ودر قالب آنچه که درمانجو دوست دارد انجام دهد بیان شود.

- مستقل از کاری که دیگران انجام می دهند به اجرا گذاشته شود.

- مکرر باشد و هر روز اجرا شود.

- برنامه هرچه زودتر اجرا شوند و فعالیت فرایندمدار را شامل شوند.

- درمانگر باید قابل دستیابی بودن و واقع بینانه بودن را بررسی کند.(جرالد کری ،ترجمه سید محمدی1390).

راهبرد های دیگر واقعیت درمانی:

گلاسر می گوید رونوشت برداری ،ضبط کردن و آینه یک طرفه به یک درمانگر تازه کار زیاد کمک نمی کند.برخی فنونی که استفاده می شود:

سوال کردن: سوال کردن نقش مهمی در اکتشاف رفتار کلی دارد که به چهار شیوه به درمانگر کمک می کند:-ورود به دنیای مراجع –جمع آوری اطلاعات –دادن اطلاعات به مراجع –حل مسئله

مثبت بودن: درمانگر روی کاری که درمانجو انجام می دهد تمرکز می کند.

شوخی: چون واقعیت درمانی نیازمند درگیری دوستانه  است ،طبیعی است که درمانگر به شوخی متوسل شود.همچنین تفریح یک نیاز اساسی است.

رویارویی:  چون واقعیت درمانگر هیچ عذر و بهانه ای را نمی پذیرد و به راحتی تسلیم نمی شود رویارویی اجتناب ناپذیر است.نپذیرفتن بهانه یک نوع رویارویی است.

فنون تناقضی: دستورالعمل متناقضی به مراجع داده می شود.مثلا به کسی که وسواس اشتباه کردن دارد یاد می دهند کم اشتباه کند.(شارف،ترجمه فیروزبخت(.

نقاط قوت واقعیت درمانی:

1-کوتاه بودن دوره درمان

2-به مشکلات رفتاری هشیار می پردازد.

3-امتیاز مهم این رویکرد شالوده وجودی آن است.که بر مبنای ان :

افراد بصورتی که ناامید باشند درنظر گرفته نمی شوند،بلکه: افراد به صورتی درنظر گرفته می شوند که انتخاب هایبی می کنند که امیدوارند به ارضای نیاز انه منجر شود.خیلی وقتها مشاوره به این دلیل شکست می خورد به درمانگر برای درمانجو برنامه دارد.

اما واقعیت درمانگر کمک می کند که درمانجو به جستجوی درونی احساساتی و اعمال خود بپردازد وقتی درمانجد خودش به این نتیجه برسد رفتار موجود کارساز نیست  به اتحتمال زیاد به فکر راه دیگری میافتد.

محدودیت ها :"

ب نقش جنبه های زیر در مشاوره تاکید کافی نمی کند:

1-ناهشیاری

2-نیروی گذشته

3-تاثیر تجربیات آسیب زای اوائل کودکی

4-ارزش درمانیس رویاها

5-جایگاه انتقال

علت:چون واقعیت درمانی بطور انحصاری بر هشیاری تاکید می کند.

-از نظر گلاسر بررسی رویاها از لحاظ درمانی فائده ندارد.بنظر او بحث کردن درباره رویاها می تواند دفاعی باشد،برای اجتناب از صحبت کردن درباره رفتا ر.بنابراین اتلاف وقت است.

-انتقال را مفهوم گمراه کننده ای می داند.

-او مخالف دسته بندی کردن نشانه ها و اختلال روانی است.او مخالف ان است نشانه های بیماری و اختلال روانی نامیده نی شوند و از طرف دیگر مخالف برچسب زدن است.

درصورتی که بسیار ساده انگارانه است تمام اختلالات روان شناختی ،انتخابهی رفتاری درنظر گرفته شوند.

-واقعیت درمانگر نسبت به درمانگری که نقش کارشناس را ایفا می کند  و می خواهد برای دیگران تعیین کند بر چگونه باید زندگیس خود را اداره کنند و اینکه چه چیزی رفتار مسوؤلانه را تشکیل می دهد،آسیب پذیر است.

-چرا که گاهی اوقات درمانگر ارزشهای خود را تحمیل می کند.(جزئه دکتر علی صاحبی)

منابع:نظریه وکاربست روان درمانی(ویراست هفتم)،مولف:جرالد کری،مترجم:یحیی سید محمدی،تهران،ارسباران1390.

-نظریه مشاوره و روان درمانی،مولف:ریچارد شارف،مترجم:مهرداد فیروزبخت،تهران.نشر ویرایش1391.

-نظریه های مشاوره وروان درمانی(نظریه،عمل،تحقیق)،مولف:کارول شاو آستاد،مترجم:مهرداد فیروزبخت،تهران،ویرایش1390.

-صاحبی،علی،جزوه ولقعیت درمانی در تئوری وعمل.

 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۴۴:۵۴ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

مشاوره و روان درمانی ؛ ضرورتی مغفول مانده در عرصه زندگی

متأسفانه آمارهای غیر رسمی در این ارتباط و چنین مراجعاتی و پیامدهای گاه ناگوارآن و سوء استفاده ی فرصت طلبان و سودجویان در این عرصه نگران کننده است . تیتر حوادث و رویدادهای نشریات و پایگاه های خبری همه روزه مملو از مسائل و مشکلاتی است که برای چنین افرادی پدید آمده است . البته پدید آمدن بهبود نسبی و یا حتی بهبودهای اساسی در چنین مراجعاتی به طور کلی نفی نمی شود . لکن این مقوله جای بحث علمی و سبب شناختی فراوان و مکفی دارد . که در این مقال مورد نظر نیست . این که چرا مردم به مراکز و افراد تابلو دار در حوزه های تخصصی مراجعه ی کم و تردید آمیز دارند ، امروزه به یک ضرورت تبدیل شده است . مردم عادت دارند به هدف های کوتاه مدت فکر کنند . از نسخه استقبال می کنند . دوست دارند مشکلات خود را با یک نسخه حل کنند . زمانی که به نسخه ای عمل کردند با مشاهده بهبود نسبی ، دستورالعمل پزشک را کنار می گذارند . یکی از مطالبات جدی مراجعین به مراکز مشاوره و مشاوران این است که همه ی راهکارها در یک نسخه پیچیده و در اختیار او قرار گیرد و راهکارهای میانبر و سریع را ترجیح می دهند ، البته اگر مشکل خود را تا حدودی جدی بگیرند . ولی چیزی که مسلم است این که اغلب مردم حتی آن واکنش ناچیز بیشتر به مشکلات فیزیولوژیک خود می دهند تا به مسائل و مشکلات روانی . ممکن است مشکلات و اختلالات طبی با یک نسخه ای و یک مسکن در کوتاه مدت حل شود ، لکن مسائل و مشکلات و اختلالات روان شناختی فردی و بین فردی از آنجایی که به مرور زمان شکل گرفته و چرخه ی معیوب ایجاد کرده اند ، بنابر این با یک تلنگر و یک نسخه ، قابل رفع و رجوع نیستند . این موضوع از آن جهت اهمیت شایان دارد که چرخه های معیوب در زندگی و روابط مردم از یک روند افزایشی تبعیت می کنند . در حالی که در بدو شکل گیری قابل حل و درمان هستند در مراحل پیشرفته ، روند سختی را در حل مسئله و درمان به خود می گیرند . با این توضیح که ماهی را هر زمانی از آب بگیریم تازه است و مراجعه برای اخذ مشاوره و حل مشکل در هر زمانی بهتر از موکول کردن آن به آینده است . خلاصه این که پیشگیری در هر مرحله ای بهتر از تمهیدات و مداخلات آتی است . این واقعیتی است که دنیای کنونی به ویژه در کشورهای توسعه یافته در کانون توجه نظام های سلامت و شبکه های ارتباطی و آحاد مردم قرار گرفته است . رسیدن به وضعیت سلامت بی تردید همه حوزه های اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی را نیز می تواند در جهت بهینه شدن ، تحت تأثیر خود قرار د



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۴۴:۵۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

ثبت آگهی در نیازچه

تبلیغات رایگان برای چه کسانی به درد میخورد؟

تبلیغات رایگان برای کسانی که میخواهند کسب و کار خود را رونق ببخشند، پیشنهاد بسیار خوبی است و دو حالت دارد، یا تبلیغات را انجام می دهید و پیشرفت می کنید یا بدون تبلیغات ادامه می دهید که دیر یا زود از گود رقابت خارج خواهید شد. این حقیقت دارد. پس مطمئن باشید تبلیغات رایگان ما نتیجه مطلوبی را برای شما به ارمغان می آورد.

 

 

اخیرا فروش کالاها و خدمات در سایت ها و شبکه های اجتماعی بسیار رونق گرفته است. بسیاری از تولیدکنندگان از طریق تبلیغات به رشد و توسعه رسیده اند. تعداد کاربران اینترنتی هر روز در حال افزایش است. به همین دلیل تبلیغات تاثیری بسیاری بر رونق کسب و کار دارد. تبلیغات رایگان ابعاد گسترده ی دارد. مهم ترین هدفی که تبلیغات اینترنتی به دنبال آن هستند افزایش فروش و شناخت مخاطبان به محصولات است. آگهی اینترنتی روش های مختلفی دارد که عبارت است از:

  • تبلیغات همسان

  • تبلیغات از طریق موتور جستجو

  • تبلیغات بنری

  • تبلیغات از طریق شبکه های اجتماعی

تبلیغات همسان قصد دارد که نظر مخاطبان خود را از طریق مشکلات جذب کند. این روش تبلیغات هوشمندانه است. تبلیغات از طریق موتور جستجو به این هدف است که در یک مدت زمان کوتاه و با هزینه ی مناسب محصولات شما را تبلیغ کنند.  این نوع تبلیغ از طریق عنوان و تکرار کلمات اصلی انجام میشود‌. تبلیغات بنری با عضو شدن در یک سایت و بنر خود را با ثبت در آن انجام میشود. امروزه شبکه های اجتماعی بخش مهمی از زندگی ما را تشکیل میدهند و کاربران زیادی هم در این شبکه ها فعال هستند.  شبکه های که تبلیغات در آن موثر است مانند توییتر و فیسبوک و تلگرام است.

 

مزیت های ثبت آگهی رایگان

آگهی ابزاری است که در مقابل پرداخت هزینه، محصولات خود را به مخاطبان معرفی میکند. آگهی ها مزایای دارند که عبارت است از:

  • تشویق مشتریان به خرید بیشتر

  • اثبات محصول

  • پوشش وسیع تر

  • مخاطبان هدفمند

  • اطلاع رسانی بیشتر

آگهی ها انواع مختلفی دارند مانند:

  • آگهی تیزر

  • آگهی رپرتاژ

  • حک آرم

  • زیر نویس

  • دعوت به تماشا

  • نشان آگهی

آگهی تیزر در تلویزیون و رادیو انجام میشود و مدت تبلیغ آن۲۰تا۴۰ثانیه است. آگهی رپرتاژ مانند مستند است و کمترین زمان گزارش آن۱۲۰ثانیه است. حک آرم هم در تلویزیون است زمان تبلیغ آن حداقل ۵دقیقه است. دعوت به تماشا هم در موقعیت های است که در تلویزیون برنامه ی در حال پخش است و بین آن آگهی پخش میشود و اخیرا بسیار رایج شده است. زیرنویس هم در تلویزیون انجام می گیرد و مدت پخش آن۱۵ثانیه است. نشان آگهی شامل نمایش نام،نشان تجاری، به صورت روزانه از شبکه های صدا و سیما انجام میشود. ثبت آگهی رایگان بهترین روش رونق در کسب و کار میباشد. آگهی اینترنتی همانطور که از نامش معلوم است در اینترنت انجام میشود.

چرا باید از نیازمندی های آنلاین استفاده کنیم؟

  • برای فروش محصولات

  • برای اطلاع رسانی

  • برای کسب آرای مردم

یک وبسایت اگر اقدام به تبلیغات رایگان بکند باید ویژگی های داشته باشد مانند:

  • توانایی دسته بندی آگهی ها

  • بهره بردن از کلمات کلیدی

  • درج لینک

  • درج تصویر

برای درج آگهی در اینترنت، سایت های زیادی وجود دارد. اولین گام برای تبلیغات رایگان در اینترنت باید یک سایت خوب را انتخاب کنید. همچنین  باید سایتی که انتخاب میکنید دارای اعتبار باشد. سایت خوب، سایتی است که روزانه هزاران بازدید داشته باشد. تبلیغات رایگان در چنین سایت هایی یک فرصت عالی است. تبلیغات رایگان در این سایت گسترده است و همه جنبه ها را در برمیگیرد مانند:

  • املاک

  • گردشگری

  • خودرو

  • پزشکی 

  • صنعت

  • ساختمان

  • آموزش

نیازمندی های آنلاین شامل چه مواردی میشود؟

  • تقسیم بندی مجزا

  • قابل تفکیک بر اساس مکان

  • کاربری راحت

  • سرعت لود بالا

  • داشتن پکیج های متفاوت

  • سئو مناسب

برای آسانی کار بازدیدکنندگان و تبلیغ کنندگان بهتر است که تبلیغات رایگان دارای تقسیم بندی های مختلف باشد. قابلیت تفکیک مکان ها برای وب سایت های تبلیغاتی مهم است چون مکان های مختلف از آن برای تبلیغات استفاده می کنند. سایت تبلیغات رایگان چون دارای مشتریان مختلفی می باشد باید کاربری آن به شکلی باشد که همه افراد به راحتی بتوانند از این سایت بهره ببرند. سایت تبلیغات رایگان باید سرعت لود بالای داشته باشد چون امکان دارد هر دقیقه تعداد کاربران زیاد شود پس باید سرعت لود بالا باشد تا کارها سریعتر انجام شود. یک سایت تبلیغات رایگان باید پکیج های گوناگونی داشته باشد تا هر کاربر بتواند متناسب با نیازهایش  آگهی های خود را ثبت کند. این پکیج ها به سه دسته تقسیم میشوند که عبارت است از:

  • پکیج برنز ای

  • پکیج نقره ای

  • پکیچ طلایی

یک سایت تبلیغات رایگان باید سئو مناسبی داشته باشد یعنی باید بهینه سازی زیادی داشته باشد. که افراد بتوانند از آگهی ها بازدید بیشتری بکنند. تبلیغات رایگان در عصر حاضر جوابگو نیاز های جامعه است. تبلیغ  برای این است که ما برای رسیدن به اهدافمان کمک کنیم.  اخیرا تبلیغات رایگان به یک تجارت و صنعت بزرگ تبدیل شده است. سالانه هزینه های زیادی صرف تبلیغات می شود. یکی از مهم ترین مزایای تبلیغات به صرفه بودن است یعنی با هزینه کمتر آگهی های خود را تبلیغ کنید. تبلیغات رایگان اینترنتی نسبت به تبلیغات سنتی مخاطبان بیشتری را جذب میکند. شما زمانی که با مزایای تبلیغات رایگان آشنا شوید میفهمید که این سایت بسیار بهتر و خوب تر از سایر سایت های تبلیغاتی میباشد. در سال های گذشته تبلیغات رایگان  در اینترنت برای فروش محصولات رشد بسیار چشمگیری داشته است.

 

انواع سبک و اهداف تبلیغات

تبلیغات سبک های مختلفی دارد. همچنین اهداف های متعددی دارد.سبک های تبلیغات عبارت است از:

  • تبلیغات آگاهی دهنده

  • تبلیغات تشویق کننده

  • تبلیغات یادآوری کننده

  • تبلیغات محیطی

  • تبلیغات مدرن

  • تبلیغات اینترنتی

اهداف تبلیغات عبارت است از:

  • معرفی محصولات به بهترین شیوه و روش ممکن

  • گسترش دادن کسب و کار شما به بهترین وجه

  • میزان سود شما را در کسب و کار افزایش میدهد

  • واسطه ها را از بازار از بین میبرد

  • مشتریهای جدید را جذب میکند همچنین مشتریهای قدیم‌ را حفظ میکند

  • مشتری ها را از قیمت های جدید در بازار آگاه میکنند

  • خدماتی را که به کاربران ارائه میدهد برای شما عزیزان شرح میدهد

  • همواره مصرف کننده را ترغیب میکند که او به این کالا در آینده نزدیک نیاز خواهد داشت

  • به طور حرفه ای مشتری را برای خرید کالای شما معتقد میکند

تبلیغات آگاهی دهنده یعنی مشتری ها را از وجود کالاهای جدید آگاه می سازد. تبلیغات ترغیب کننده یعنی مشتری را برای خرید کالای شما تحریک و تشویق میکند. تبلیغات یاد آوری کننده یعنی همواره به خدماتی که میتوانید به مشتری ارائه دهید را تکرار میکند تا در ذهن مشتری ها یاد آوری شود. تبلیغات محیطی به دو نوع تبلیغات داخلی و خارجی تقسیم میشود  تبلیغاتی که در بالای مغازه ها ، کاتالوگ و غیره است را تبلیغات داخلی مینامند. تبلیغات که در مکان های سرپوشیده انجام می شود مانند مترو و غیره.  تبلیغات خارجی نامیده میشود. تبلیغات مدرن و اینترنتی هم منظور از شبکه های اجتماعی است.

 

تبلیغات رایگان اینترنتی خود را به ما بسپارید .

با توجه به اینکه دنیا در حال پیشرفت و توسعه و گسترش میباشد، آگهی رایگان اینترنتی بسیار گسترده شده است و مشتریان زیادی دارد. شما مخاطبان عزیز میتوانید  تبلیغات خود را به ما بسپارید و در کسب و کار خود بهترین نتیجه را داشته باشید همچنین ما به شما تضمین میکنم که کسب و کار شما با تبلیغات سایت ما رونق میگیرد. سایت ما در تبلیغات بسیار حرفه ای و هوشمندانه کار میکند پس نگران هیچی نباشید. کسب و کار از شما، تبلیغ و شناساندن آن با ما. پس وقت را از دست ندهید و همین الان با کارشناسان ما تماس بگیرید.

منبع: https://niazcheh.com


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۴ مرداد ۱۳۹۹ساعت: ۰۹:۲۱:۰۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

پکیج جدید شیک رنک ورودی گوگل پلکانی

مژده سامانه شیک رنک به سئو کاران :
 
خرسندیم بار دگر با آغاز پکیجی جدید و کاربردی به نیاز های روز سئو کاران پاسخ مثبت دهیم .
 
سرویس جدید و کامل و کاربردی دیگر از مجموعه شیک رنک برای اولین بار در تیرماه 99 معرفی میگردد پکیج فوق عبارت است از : پکیج ورودی گوگل ترکیبی و پلکانی این سرویس کاربردی کامل و جدید تیم شیک رنک جهت بهرمندی مدیران سایت ها به خدمات سامانه شیک رنک اضافه و هم اکنون در لینک موجود در انتهای همین مطلب قابل مشاهده می باشد .
 
ورودی گوگل ترکیبی و پلکانی همانطور که از اسم آن پیداست ترکیبی از انواع مختلف ورودی گوگل از جمله : ورودی گوگل با IP های ایرانی و خارجی - ورودی گوگل از انواع دیوایس ها و سیستم عامل های مختلف مانند موبایل و دسکتاپ و.. می باشد .
 
و قابلیت های حرفه ای یعنی پلکانی در ورودی گوگل
در پکیج های 30 روزه ورودی گوگل ترکیبی و پلکانی بلفرض مثال (پکیج شماره 2 با 6,000 ورودی گوگل) را انتخاب کرده باشید پکیج در 3 مرحله 10 روزه زیر تقسیم و اجرا می شود .
 
1000 ورودی گوگل در مرحله اول
10 روز اول روزانه 100 ورودی گوگل روزانه به سایت ارسال می گردد .
 
2000 ورودی گوگل در مرحله دوم :
10 روز دوم روزانه 200 ورودی گوگل روزانه به سایت ارسال می گردد .
 
3000 ورودی گوگل در مرحله سوم :
10 روز سوم روزانه 300 ورودی گوگل روزانه به سایت ارسال می گردد .
 
مهم ترین ویژگی هایی که پکیج ورودی گوگل ترکیبی و پلکانی را متمایز کرده است:
 
- واکنش انسانی و کاملا طبیعی IP ها در سایت
واکنش انسانی از جمله کلیک در سایت و بازدید از صفحات داخلی و تایم.. طبیعی بودن IP ها ورودی گوگل در این پکیج را متمایز نموده است .
 
- تایم متغیر زمان ماندگاری حداقل 150 ثانیه هر IP و ترافیک ارسالی در سایت
حداقل زمان بازدید هر یوزر و IP از سایت 150 ثانیه و حداکثر 200 ثانیه متغیر می باشد
 
- قابلیت پلکانی و عدم ریسک های منفی برای سایت
در برخی مواقع دریافت ناگهانی ترافیک نتیجه عکس برای برخی از سایت ها دارد در این پکیج با توجه به قابلیت ارسال ترافیک بصورت پلکانی (پله به پله) هیچ گونه ریسکی برای هیچ سایتی ندارد.
 
- ترکیبی و یونیک بودن IP ها و ترافیک ارسالی
ترکیبی و یونیک بودن نوع IP ها و تکراری نبودن آنها - حتی تکراری نبودن دیواس IP ها و سیستم عامل (اندروید - دسکتاپ و...) - متفاوت بودن مرورگر IP ها (فایرفاکس- کروم و...) - متغیر بودن موقعیت جغرافیایی متفاوت IP ها (ایرانی - خارجی) به طبیعی بودن و کیفیت و بازدهی ورودی گوگل و حتی افزایش اعتبار و شهرت URL از تمایز مهم آنهاست .
 
- تایم هوشمند ارسال ها و تقسیم کلیه ترافیک در 24 ساعت شبانه روز
ارسال ناگهانی و یکجا ترافیک خریداری شده علاوه بر فشار سروری و مصرف زیاد پهنای باند باعث افت ناگهانی رتبه گوگل سایت و رنک الکسا و حذف ایندکس های گوگل در برخی از سایت ها خواهد شد برای جلوگیری و پیشگیری احتمالی در این پکیج کلیه ترافیک را در 24 ساعت شبانه روز تقسیم کرده ایم .
 
پکیج ورودی گوگل ترکیبی و پلکانی قابلیت هایی تقریبا مشابه ای نسبت به ترافیک دریافتی از تبلیغات گوگل ادوردز دارند این نوع ورودی گوگل همانطور که کیفیت بالاتری در مقایسه با دیگر پکیج های ورودی گوگل دارند قیمت بالاتری نیز نسبت به سایر پکیج های ورودی های گوگل دارند .
 
سایر مزایای بارز خرید ورودی گوگل پلکانی را در لینک سفارش زیر مشاهده بفرمایید :

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۱۲ تیر ۱۳۹۹ساعت: ۰۹:۱۳:۴۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)